سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 22 آذر 1403
    12 جمادى الثانية 1446
      Thursday 12 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۲۲ آذر

        من و مهتاب

        شعری از

        عنایت اله کرمی

        از دفتر پینوپروک (دفتراول) نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۷ ۲۲:۰۴ شماره ثبت ۶۵۳۷۹
          بازدید : ۵۷۰   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        من  و  مهتاب شبی در ساحل 
        شاهد پهنه دریا بودیم
        موج در آمد و شد بود 
        سکوت می لرزید 
        و هزاران صدف  و سنگریزه  
        در بستر گرم ماسه
        عریان  بودند
        انگار ستاره های  سنگی
        با عطر نسیم و نور مهتاب 
        به خوابی عمیق رفته بودند  
        دیدارستاره ها و مهتاب 
        آواز بلند  موج  بر آب 
        بیداری روح خسته از خواب 
         چشمان مرا به  نور می خواند 
        با یک نفس عمیق  و راحت
        در اوج شکوه بی نهایت   
        در محضر ماسه ها نشستم
         مسحور شدم از این  طراوت
        بی هیچ سبب  بی خود از خود 
        شاید به دلیل کنجکاوی 
        انگشتریِ جواهرم را 
        در شور قیاسی نابرابر
        به جمع ستاره ها ی سنگی
        به  بستر ماسه ها سپردم
        موج آمد و انگشتری ام  را 
         با طعنه  به زیر ماسه ها برد 
        دستپاچه شدم  از این حماقت
        از حس سخاوتم گذشتم 
        بی وقفه چهار پنج دقیقه 
        با پنجۀ دست و پای گشتم
        تا اینکه  ز اقبال  بلندم
        انگشتری آشکار گردید  
        موج خندید و به  ساحل چسبید 
        ماه  با  برق نگاهش  پرسید 
        این چه کار عبثی بود دگر 
        تحفه ات  مال خودت 
        اگر از حلقه خود سیر شدی 
        اگر از رنگ رخش
        خسته و دلگیر شدی
        مشکن حرمت را 
        در همین حس و هوا  
        موج دگری چمان
         از راه رسید 
        نیشخندی زد و اجزای تنم را خیسید  
        وقت بر گشت شنیدم می گفت
        به کجا آمده این تنگ نظر؟
        که نمی داند
        در این ساحل زیبا و قشنگ
        ارزش سنگ و صدفها را 
        دل بیداردلان  می سنجد 
        و بهایش را
        چشم عشاق  به آن  می بخشد
        از طعنۀ موج و  وعظ مهتاب
        مبهوت  به حال خود شکستم 
        برگشتم و پا برهنه  در شب
        دنبال دو لنگه کفش گشتم  
        از ساحل و موج و ماسه هایش
        ناچار و نخواسته  دل گسستم
        از آنچه در آن اسیر بودم 
        دنبال ره گریز گشتم
        دریا ز پس غریو امواج 
        پیوسته مرا به خویش می خواند  
        برگرد بیا به دامنی که  
        پاکیزه تر از تمام دنیاست 
        اما من سرگشته که دیگر 
        یارای نگه به روی دریا
        تاب سکنات موج و مهتاب  
        در چشم و ضمیر خود ندیدم 
        بر گشتم و آهسته  و آرام 
        پاهای نحیف و خیس  خود را 
        به جادۀ باریک  و درازی 
        در پشت  پلاژها  کشیدم
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷ ۱۸:۲۱
        درود بزرگوار
        زیبا و جالب بود خندانک
        عنایت اله کرمی
        عنایت اله کرمی
        پنجشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۷ ۰۲:۴۸
        سلام و عرض ادب جناب استکی عزیز
        از توجه و لطف شما ممنونم
        ارسال پاسخ
        رسول رفیقی
        چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷ ۱۳:۱۰
        بسیار زیبا سرودید 🌷🌷
        مبهوت به حال خود شکستم🌷🌷🌷🌷
        عنایت اله کرمی
        عنایت اله کرمی
        پنجشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۷ ۰۲:۵۰
        سلام جناب رفیقی عزیز
        از حضور ارزشمند و ابراز محبت شما سپاسگزارم
        ارسال پاسخ
         موسی عباسی مقدم
        چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷ ۱۸:۰۰
        سلام استاد کرمی عزیز زیبا بودند ازاول تا آخر چند بار وزن عوض شده ولی جالب بود خندانک خندانک خندانک
        عنایت اله کرمی
        عنایت اله کرمی
        پنجشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۷ ۰۲:۵۲
        سلام و عرض ارادت جناب عباسی عزیز
        ممنونم از حضور و و لطف و تذکر جنابعالی
        چشم حتما نگاهی دوباره خواهم داشت
        ارسال پاسخ
        ابوالفضل رمضانی  (ا تنها)
        چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷ ۲۲:۴۴
        درود خدمت استاد کرمی عزیز
        عنایت اله کرمی
        عنایت اله کرمی
        پنجشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۷ ۰۲:۵۵
        درود بر شما عزیز ادیب جناب رمضانی بزرگوار
        پاینده باشید همیشه
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1