جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر معصومه عرفانی (عرفان )
آخرین اشعار ناب معصومه عرفانی (عرفان )
|
غزلک برق نگات کرده دلم رو دیوونه
میدونی عشق تو توی دل من شد بهونه
یجوری هواتو گرده دلم اینو میدونی ؟
کنج بیغوله نشسته آخه اون تو زندونه
اون میخاد پر بکشه تا که بیاد پیشه دلت
ولی افسوس که نداره پرو بالی حیرونه
تا بهش میگم نکن تو بیقراری اون میاد
میشینه زار میزنه میگه دلم پریشونه
به تمومه این شبا که همشون رهگذرند
اون به شب میگه نرودلم ببین که محزونه
تو دلش یه دنیا غم لونه داره این دلکم
دل شوریده اون رو تو ببین چه داغونه
میگه تو بگو بکی بمونم این کنج قفس
غم عالم تو دلم شد آخه دل هراسونه
اون میگه تو میدونی با این تن رنجور من
آیا امشب تا سحر این دل مجنون میمونه ؟
دلت (عرفان) همیشه غصه داره به سلولش
آخه رسم عاشقی اینه که لیلی میدونه
|
نقدها و نظرات
|
استاد ارجمند جناب پارکی سلام ممنون و سپاسگزارم از لطف و بزرگواری شما و ممنون از اینکه اشعار من رو قابل میدونی استاد زنده باشید و سلامت در پناه حق | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.