سه شنبه ۱۲ فروردين
|
آخرین اشعار ناب ساناز هموطن
|
برای رسیدن به اغوشت از همه بریده ام ؛
تمرین رهایی از این تن را بسیار دیده ام !
بازی تیز تیغ و درد روی رگ های خسته !
انفجار تلخ قرص خواب در دهان بسته !
فشار دست های زبر و خشن طناب دار ،
کنار زدن صندلی با تکان و این حال زار !
این بار اما بالا امدم از پله های دردم ...
زخم های کاری دیده ام از همه سردم ...
میبینم از این بالا شهر و مملو از دود ؛
رفت و امد ادمای بی تفاوت مثل رود !
باد عزیز بیا هولم بده تا بشم فراموشت ...
خدای مهربونم این بار میپرم تو آغوشت ...!
|
نقدها و نظرات
|
سلام و عرض ادب بزرگوار سپاس از نگاه پر مهر شما | |
|
سلام مهربانو سپاس فراوان | |
|
درودتان استاد مممنونم از حضورتان | |
|
سلام و عرض ادب مهربانو عزیز سپاس از حضور پر مهرتان بودن در کنار شما دوستان باعث سعادت بنده است | |
|
درودتان استاد عرض ادب ها | |
|
سلام و عرض ادب بزرگوار سپاس از نگاه زیبای شما گرانقدر | |
|
سلام و عرض ادب سپاس از حضورتان | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.