سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 28 آبان 1403
    17 جمادى الأولى 1446
      Monday 18 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۲۸ آبان

        عصیان گر (قسمت دوم)

        شعری از

        علی احمدی (حادثه)

        از دفتر شاعرانه های حادثه اشعار غیر رسمی نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۶ ۱۱:۲۲ شماره ثبت ۶۳۲۱۸
          بازدید : ۹۱۸   |    نظرات : ۱۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه


        ادامه...............
        آری ای آنکه به آنی دل ما را بردی
        عاقبت هر دو دلم را به هوس آزردی 
        با جدالی که شنیدی و ندیدی هرگز
        سرنوشتی که نبودی و نخواندی هرگز
        با سری زخم و دلی خون و نگاهی نگران
        باختم دل به تو دلال دل خون جگران
        آمدی پاک و مطهر و به ظاهر ساده
        گفتم این بار دگر قرعه به نام افتاده
        صحبت از سادگی و نانی و کشکی و دلی
        ادعای‌ شرف‌ و مهر و وفایی و گلی
        هی به قربان من و مهر وفایم رفتی
        از وفاداری ارثی خودت میگفتی
        معرفت نسل به نسل آمده در خونت بود
        ادب و حرمتم از بچگی عادت شده بود
        از نزاکت و مرامت که دگر حرفی نیست
        ننگ از بحر زغال است و دگر برفی نیست
        همه تاریخ نگاران زمین معتقدند
        چون شما پاک و منزه به زمین هیچ نزیست
        .............
        گفتمت خنجر آلوده عشق در جگر دارم و دل چرکینم
        گفتی ار مرهم جانت نشدم بتر از بی شرف و بی دینم
        گفتم از حسرت و محنت هایم
        گفتی عشقم به تو ره پیمایم
        گفتمت ثروت من عشق من است
        آسمان پوشش این بی کفن است
        آشنا با غم و درد و ضررم 
        به خدا صاحب ذوق و هنرم
        اگه حسرت به دل پول و پلی
        باید‌از من دل خود‌ را‌ببری
        یاد دارم به وضوح خورشید 
        اشک در گونه صافت غلطید
        جسم رنجور و ضعیفم ناگاه
        بین دستان تو در هم پیچید
        گفتی از خواستگاران کهن 
        نه خسی چون من بی گور و کفن
        گفتی از ثروت و از شوکتشان
        اسم و رسم و برده و نوکرشان
        پیشنهادات شگفتی انگیز
        قدرتی بیش ز خسروپرویز
        همگی مست نگاهت بودند
        در تمنای وصالت بودند
        عاشق و در به در خنده تو
        تو بت و جمله همه بنده تو
        یک به یک ریز‌به ریز‌ موی به موی
        صدهزاران دفه گفتی در روی
        کامران دکتر و کامبیز آکتور 
        کچل کارخونه دار آق منگل
        پسر فرش فروش بازار
        کشته هایت بیشتر از دو هزار
        این همه وهم و خیال و رویا
        گفتی آخر که تو گشتی پیدا
        گفتی آنان همگی بی دردند
        آبرو خورده حیا قی کردند
        جای ناموس و محبت جویی
        بحر تفریح کنند دل جویی
        گفتی ......
        گفتی یک زخم و یا درد تو را
        نفروشم به دو‌عالم به خدا
        یادباد‌ آن همه حرفای قشنگ
        من چرچیل شدم تیمور لنگ
        گفتم از دوری فرزند به اشک
        شب دیجوری و اشکم دم مشک
        آمدی خنده کنان در بر من
        گفتی ای ناز من ای شوهر من
        چشم وا کن که دگر آه بسه 
        گفتی یک جوجه کنون در قفسه
        سجده شکر به جای آوردم
        غصه ها را به خدا بسپردم
        روز و شب کار و تلاش و کوشش
        هر قدم از تب عشقت جوشش
        می دویدم شب و روز از پی نان
        عشق تو شد همه چیزم به عیان
        چند گاهی نسبتا پر تب و تاب
        باز هم نقشه من نقش برآب
        داستان دل عاشق دل زار
        نخوت باد دی و شوکت خار
        بی محبت شدی و بی رگ و سرد
        سرخی عشق تو اینک شده زرد
         گفتم ای مدعی.........پایان قسمت دوم ادامه دارد........
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        مریم باغ شیرین(فاطمه)
        شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۶ ۰۸:۲۷
        درود زیباست
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۶ ۱۰:۰۵
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        علی احمدی (حادثه)
        علی احمدی (حادثه)
        يکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۶ ۰۶:۰۴
        سرور گرانقدر شاعره پاک سرشت خانم باغ شیرین زیبا خواندید بزرگمهر
        ارسال پاسخ
        مونس ارجمندی
        شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۶ ۱۲:۴۶
        احسنت بسیار زیبا و دلنشین خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی احمدی (حادثه)
        علی احمدی (حادثه)
        يکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۶ ۰۶:۰۹
        سرور معظم سرکار خانم ارجمندی والا
        انسان هایی خداگونه چون شما چیزی جز محبت و نیک نگری در ذهن پاکشان نیست ..درودهااااااا خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        غلامعلی همایونی (شمیم)
        شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۶ ۲۲:۰۱
        سلام و عرض ادب جناب احمدی
        بسیار زیبا سروده‌اید
        درود بر شما و قلم توانمندتان
        پاینده باشید به مهر
        عزت زیاد
        ⚘⚘⚘
        علی احمدی (حادثه)
        علی احمدی (حادثه)
        يکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۶ ۰۶:۱۰
        سپاسمند بیکرانه مهرتان میباشم شاعر توانمند و گرانقدر جناب همایونی معظم خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سهیل بهنود
        يکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۶ ۰۵:۱۴
        سلام ودرود خندانک
        جناب احمدی خندانک خندانک
        زیبا وبااحساس وبامحتواسروده اید خندانک خندانک
        درودهابرشما خندانک خندانک خندانک خندانک



        علی احمدی (حادثه)
        علی احمدی (حادثه)
        دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۶ ۰۲:۴۸
        حضرت والا و قلم رقصان توانا جناب استاد بهنود گران ارج .....بدون هیچ اغراق و مداهنه گویی از عمق جان می گویم دیدن تصویر شکیل حضرتعالی در این بیقوله خیلی خوشنودم میسازد خیلی ....
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2