جمعه ۲ آذر
شرح قلم... شعری از حذف شده
از دفتر یک قدم تا قلم نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ ۱۹:۵۸ شماره ثبت ۶۲۸۸۷
بازدید : ۱۸۶۶ | نظرات : ۳۲
|
|
شرح حال قلم ...
قلمی دارم من ...
رنگ آن چون دل صاف ، به سفیدی برف و سفیدی بهار
حال او چون دلم است در همه حال غریب ، آشنای دل کوه ، همه هستی من لب او...
می نویسم با او ، روی دفتر متنی
و
شود آن متنم بی هیاهو زیبا
قلمم تک دانه است ، تک و تنها زیبا ، چو درختی که شود سبز ز بیابان خدا
حرفم از اینها شد وصف یک همدم خوب ، که شده آن اسمش قلمی در بر او
قلمم دیگر نیست ، فقط آن دلتنگی است
دلِ تنگی که غروبش آمد و قلم مُرد ز آن
و
شد آن کوچک و کوچک چو تمام
و
تمام قصه شده آن وقت غروب ، که دلم مست دلتنگی او ، و غروب و غروب و غروب...
ای قلمدان وجود ، "فگار" است تنها و تمام است هیاهوی بهار ، و تمام و تمام و تمام ...
فگار
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و درود برشما
تشکر از لطفتون | |
|
سلام تشکر | |
|
سلام و درود برشما
تشکر از لطفتون | |
|
سلام و درود برشما
تشکر از لطفتون | |
|
سلام و درود برشما
تشکر از لطفتون | |
|
سلام و درود برشما
تشکر از لطفتون | |
|
سلام و درود برشما
تشکر از لطفتون | |
|
سلام تشکر | |
|
سلام تشکر | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام
به جمع ماخوش آمدید