دوشنبه ۲۰ اسفند
|
دفاتر شعر ابراهیم حاج محمدی
آخرین اشعار ناب ابراهیم حاج محمدی
|
گر چه پندارد که گردد مست دزد گوسفند
دست خود را می دهد از دست دزد گوسفند
تا جهان باقی ست یادش هست بی تردید هست
پست تر از پست تر از پست دزد گوسفند
در شگفتم من از این تا می ربود از گلّه میش
با چه شوقی بر هوا می جست دزد گوسفند
دلکش است آری جگر با قلوه جانا دلکش است
دل مگر بر غیر از این می بست؟ دزد گوسفند
طشت رسوائیش می افتد زبام انگار زود
می دهد بر آب اگر گلدسته دزد گوسفند
آی مردم الحذار از خرده دزدی الحذار
آی مردم واقعا بمب است دزد گوسفند
عاقبت با معدلت دیدید با چشمان باز
روبرو گردید با بن بست دزد گوسفند
دست خود را داده است از دست از این رو بعد از این
می خورد کی از کسی رو دست دزد گوسفند؟
بار الها کاشکی چون خاوری بی پارتی!
از مکافات عمل می رست دزد گوسفند
من یقین دارم که دستش را نمی برّید تیغ
عهد اگر با کدخدا می بست دزد گوسفند
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود