سلام و درود به سید و سالار سایت استاد وارسته جناب ملحق بزرگوار
و عزیزان و اساتید سایت وزین شعر ناب
خوشحال می شوم در ویرایش این دو غزل
با نقد و نظرات خود همراهی ام فرمائید .
ممنونم
سیگار پشت سیگار
تن خسته ایم و بیمار سیگار پشت سیگار
دادی به دستم هر بار سیگار پشت سیگار
ما هم در این زمانه بر دار خویش رفتیم
بر دار دود و آوار سیگار پشت سیگار
در نیمه های شامم صد بار می نشینم
هر شب برای اقرار سیگار پشت سیگار
آخر چگونه گویم درد درون خویش را
چون گشته خیل و بسیار سیگار پشت سیگار
کشتی شکستگانیم ترسی ز آب نبود
دل کرده بود اظهار سیگار پشت سیگار
در عاشقی چشیدیم دردی به غایت اینبار
برگرد و بنگر آثار سیگار پشت سیگار
گر برده ای شدم من از کرده قدیم است
بردند جمعه بازار سیگار پشت سیگار
باقر رمزی باصر
برگها
شب در خیال خویشتن در انزوای برگها
خفتیم و کس ندیده است در انتهای برگها
آخر چگونه گویم درد درون خویش را
ای هم صدای دردها وی آشنای برگها
حال دل امشب این است با برگ و خامه خفتن
یا با قلم ستیزم یا در ثنای برگها
شامی دراز دارم در حکم جانفزایم
ما را قصاص کردند در پیش پای برگها
هرگز دگر ندیدم یک لحظه دفتری سبز
بستند دفترم را چون کام و نای برگها
من در شگفتم اینک از چیست ضعف اشجار
آیا شجر نباید بیند وفای برگها ؟
حاشا که در صف می خامی دگر نشسته است
گر چشم دل گشاید بیند نوای برگها
باقر رمزی باصر
پائیز ۱۳۷۳ بدون ویرایش