سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        زردیس

        شعری از

        حسن گائینی (رزاس)

        از دفتر گلابتون نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۳ آذر ۱۳۹۶ ۰۹:۳۹ شماره ثبت ۶۰۸۷۵
          بازدید : ۶۸۷   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب حسن گائینی (رزاس)

         
        لذّت هایم خیالی اند و رنج هایم همه واقعی !
        آسمان...
        با شت و پت
        و هیاهوی عجیبی
        ابر کبودش را برداشت و رفت
        منّت کشی نمی کنم
        نزدیک بود کارمان بجدایی کشد
        آفتاب ...
        همهٔ خاطراتمان را بسوزاند
        شب از هستیم خسته است
        دیگر نخواهد رفت
        نوشته بودم خیالش بمیرد 
        و محبوبش در نیروانایی برشورد
        به تکدرختِ خوبِ پنهانِ جنگلم خبر داده است
        و چهره ام را نقاشان رنسانس ترسیم کرده اند
        ملایمتی عظیم را...
        ـ منعکس می کند!!!
        غریوِ شیپورِ مُرده بود
        ژولیده...
        رنگ به رنگ
        آتش گرفته بود
        حالا...
        قرن به قرن
        سفت و منجمد
        بدنبال ارابهٔ خدایان نقاشی می کنم 
        از شیرینی رنگها... 
        کوچه ها را می جَوَم!
        توی کافه های شلوغ می گردم
        و لذّت هایم همه بهانه اند
        او را...
        از دغدغه های اندیشه ام می شناسم
        که میداند چه می کشم؟
        در چنگ دیوانه ای خو گرفته ام
        چه بسیار وابسته ام؟
        این عشق نیست که در گرفته است
        داستان دیگریست...
        می دانستم و کار نبستم
        آن گوشه های دنج و آفتابی....
        روبروی صدای دیوار
        با سؤتفاهمی پنهانی
        اجدادم به من لبخند می زنند
        انگار در دوزخ جایی ندارند و به زمین آمده اند
        همه شان یکپارچه زاده می شوند
        آدمی
        طاووس
        اسب،
        هرکسی بر قامت نیاز لباس مبدّل پوشیده است
        لباسی از جلفِ مردمک
        از این تنگدستی بهره ای نبرده ام
        دلم گریخته بود 
        دیوانگی...ام چنگ زد 
        جز دود شدن
        مقصدی نداشتم
        خیال کردم درد را تنهایی باید کشید
        کاش نمی کردم
        تنها...
        جرعه ای از شراب باقی مانده است
        فردایی نخواهد بود
        پر کن پیاله را...
        دنیا پیش چشمم شیار می شود!
         
         
         
        #ح_رزاس
        #زردیس_۹۶/۸/۳۰
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۴ آذر ۱۳۹۶ ۱۸:۴۹
        درود گرامی
        بسیار زیبا و جالب بود خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        شنبه ۴ آذر ۱۳۹۶ ۱۴:۴۳




        درود برشما عزیز ارجمند



        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        باقر رمزی ( باصر )
        شنبه ۴ آذر ۱۳۹۶ ۱۸:۵۲
        سلام و ارادت خندانک خندانک خندانک
        کماکان از سروده هایتان استفاده می کنم خندانک خندانک خندانک
        موفق باشید بزرگوار خندانک خندانک خندانک
        درود خندانک خندانک خندانک
        احمد خدادادی دهکردی
        شنبه ۴ آذر ۱۳۹۶ ۱۸:۵۴
        درودبرشما زیبا بود خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2