دوشنبه ۲۰ اسفند
|
دفاتر شعر ابراهیم حاج محمدی
آخرین اشعار ناب ابراهیم حاج محمدی
|
درد از این چه بیشتر، دوره ی فتنه پروری است
آه، نمی شود نزد، بر سر و روی و کم گریست
زد کنه عشق را اگر آفت صلح فربه است
غدّه ی عقده ی ددان رو به زوال لاغری است
کینه در انزوا نهان بی شک و شبهه هر زمان
عشق فقط بهانه ی بهانه در نیاوری است
تا ابد از روز ازل ، رسم بر این بوده و هست
«ابن بهانه شبهه ای»، موی دماغ باوری است
وه که ، مدینة النبی، کوچه به کوچه اش پر از
خاطره های عنبری، زمزمه های کوثری است
خوب نگاه کن ، ببین، بقیع را دقیق تر
هیچ به روی قبرها، سایه ای از صنوبری است؟
فاطمه را بخوان بگو کجا بجویمت کجا؟
سر پی سر درآوری، دل پی پر در آوری است
گلبن باغ معرفت مرقد حضرتت کجاست؟
چشم دلم به شوق آن، کدام سوی ننگَریست؟
بگو که بی نشانی ات ، نشانه ی چه چیز جز
قهر از این قوم پلید ، شکوه از این حیا دری است
رو به اما مجتبی کرده بگو: سبط نبی
جوهره ی وجودتان ،گوهر پاک سروری است
رو به بقیع کن بگو ، زینت بندگان حق
ای که صحیفه ی شما رمز خدای محوری است
بخوان حدیث عشق را به گوش جان عاشقان
حدیث عشق از آن دهان ، سلسلة الذّهب تری است
رو به بقیع کن بگو، حضرت باقر العلوم
حاجتم از شما فقط، یک اعتنای سرسری است
زهی طرب که صادقم زهی شرف که عاشقم
مسلک عقل صادقی،مذهب عشق ، جعفری است
دشمن آل مصطفی کور دل است و پر جفا
بی خردان خشک مغزمذهبشان چه هرهری است
کور دلان کج نظر، را چو درخت بی ثمر
ظاهر ننگِ پر چغر ، باطنی از صفا بری است
با چه زبان خدای من نشانشان دهیم که
مسلکشان جنایت و منطقشان دری وری است
حقد و حسد نورز بر اهل طهارت ای دنی
دبدبه ات چو کودنی کبکبه ات چو خرخری است
دست شماست حالیا سفک دماء مؤمنان
آنچه که روز حشر هم دست خداست ، داوری است
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.