چه فرقی می کند آهوی قربانی کجا باشد
در آغوش پلنگی یا میان دام سر کردن!
---------------------------
داستان عاشقی آنقدر درد و رنج داشت
قهرمان داستان از ابتدا ترسیده بود
---------------------------
از داغِ تو ای عشق محال است بخواهم
یک بار فقط" تجربه ی پیر شدن را !
-------------------------
مِهر از آغازِ ترس بچه ها از درس و مشق
آذر از فرجامِ تلخِ جوجه ها ترسیده بود
-----------------------
جهان یعنی هزاران آدمِ تنها و سرگردان
خیابان ها پر است از جلوه ی آثار تنهایی
------------------------
چون مادرِ پیریست در اندوهِ عزیزان
باید بگذارم بروم دیدنِ "پاییز"
-----------------------
شاید که ما قربانی این قصّه هستیم
تنها به آدم می رسد آزار گندم
------------------------
دستی که مرا با تو به پرواز بَرَد نیست
زندانیِ بی بال و پر تنگ بلورم
------------------------
غرق نمازم روز و شب، وقتی که می بینم:
حی علی چشم شما خیرالعمل باشد
------------------------
سخت باور دارم از دنیای ماها نیستی
خالق زیبایی ات پروردگار دیگری ست
فرزاد فتحی چهارراه
بزرگوار دست مریزاد زنده باشید به عشق