جمعه ۲ آذر
خزان شعری از بردیا امین افشار
از دفتر گل سنگ نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶ ۱۹:۰۵ شماره ثبت ۵۸۱۰۵
بازدید : ۴۸۱ | نظرات : ۶
|
دفاتر شعر بردیا امین افشار
آخرین اشعار ناب بردیا امین افشار
|
برگی که نشست بر دست خزان
رها میگردد ،
خسته در باد .
سقوطش از اوج میشود آغاز
می رود از خاطره ،
پرمیکشد از یاد .
چیست راز تلخی خزان ؟
که میسازد ؟
از رخسارش چهره ای سرد
در کجا ؟
نقش شده تصویر این بازی
که می آویزد ؟
اشک به چشمان پر درد ؟
نامی هست
در پسِ این ماجرا ،
نَفَسی که میشود گرم
از سردی خزان .
جغدی که میکند لانه ،
در اندوه .
شهابی که در آسمان ،
می شود روان .
می دانم ،
این توئی که میریزی ،
آب
بر چرخۀ بیمار آسیاب .
می نشانی ،
بذر اندوه بر دل ،
می کشی ابر،
بر رخسار آفتاب .
این توئی ،
که میکنی غروب را سرخ .
می فرستی از آسمان ،
فرشته مرگ .
می پیچی بر هم ،
طومار زندگی .
نمی کنی رحم ،
بر غنچه ها ، بر برگ .
بگو چه میشود نصیبت ؟
از گریاندن .
بازی خزان ،
چگونه دلت را می کند آرام ؟
فردا ،
چگونه به دست تو میشود ویران ؟
در کدامین زندان ؟
عشق را میکنی رام ؟
|
نقدها و نظرات
|
خوشحالم که لطفتان بر من شامل گشته است ، بانوی گرامی واژه ها | |
|
درود بر شما شاعر گرانقدر . تشکر از محبتتان | |
|
نگاه سخاوتمندانه شما شاعر بانوی ارجمند خوشحالم کرد . سبز در اوج باشید . درود | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام زیبا قلم زدید