((( دل بریده )))
ویرانه کردی این دل و آباد میخواهی مرا
آباد میگردم ز عشق، بر باد میخواهی مرا؟
مُهر سکوت را بر دل و لبهای عاشق میزنی
خاموش و ساکت میشوم ، فریاد میخواهی مرا؟
شیرینی و از عاشقی با خسروان بنشسته ایی
نوبت چو بر من میرسد ، فرهاد میخواهی مرا؟
در دشت احساس و خیال، آواره میگردم ز عشق
صد دام ، نهادی در ره و آزاد میخواهی مرا؟
با هجر تت تیر جفا ، بر قلب عاشق میزنی
چون میشوم صید تو من ، صیاد میخواهی مرا؟
این توسن سرکش گهی ، شوق دویدن میکند
رخشت چو می افتد به چاه ، بهزاد میخواهی مرا؟
گاهی غلام و برده ام ، گاهی بحال خود رها
یاغی و سرکش چون شدم ، سجاد میخواهی مرا؟
عاشق چو عاصی میشود ، مینالد از داغ فراق
چون نو نوا گردم زعشق ، کزاد میخواهی مرا؟
در کوره راه زندگی ، سنگم بزیر آسیاب
چون پخته و مرد میشوم ، نوزاد میخواهی مرا؟
گفتی خریدار دل بشکستهء، عاشق منم
چون داد میخواهم ز تو ، بیداد میخواهی مرا؟
در مکتب شعر و غزل، چون میرسد نوبت بعشق
من طفل نو آموزم و استاد میخواهی مرا؟
شعر است زبان عاشقان،گر چه نمیدانند عروّض
از قید و بند قافیه، آزاد میخواهی مرا؟
یارب سیاوش دل برید ، از عشق لیلای خودش
زخم دلش چون وا شده، ضماد میخواهی مرا؟
VSHسیاوشSIA
1396/5/11
بسیار زیبا و دلنشین بود