مشو غرّه بر تیغِ تیزی کزان
تو بیجان کُنی جان ، شوی کامران
گرت دیوِ نخوت نماید اسیر
بمانی ز آزادگی بی نشان
بعزّت گذر از گذرگاهِ خاک
که نامت نگردد بخواری بیان
به نیکی بنه نامِ خود را بجای
که نامت بمانَد همی جاودان
به ایران زمین شد تعدّی بسی
نه چنگیز ماند و نه غارتگران
نفاقِ عجم با عرب بر تو چیست ؟
که گفتی خلیجِ عرب در عیان
خلیجی که نامش نهادند فارس
گواه است تاریخ و آن بازخوان
مده اسمِ دیگر بر این قطعه خاک
چو گردی تو منفورِ خلقِ جهان
به ایرانی و غیرتش شک مکن
بر او مُلک ناموس و او پاسبان
وطن برتر از جان بُوَد زاهدی
بکوشیم در حفظِ آن ما به جان
درود بر جناب انصاری گرامی سپاس از مرحمت و عنایت آن استاد گرانقدر که هر چندگاه با حضور خویش موجب مسرّت خاطر این پیر میگردد با آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون برای شما بزرگوار 🌹🌹🌹
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
درود برشما
بسیاربجا وزیبا بود
خلیج تا ابد فارس