پنجشنبه ۱۵ آذر
|
دفاتر شعر جلال سلطانیا (فریاد تا همیشه)
آخرین اشعار ناب جلال سلطانیا (فریاد تا همیشه)
|
آمدم امروز یک بار دگر
تا شب آمد دوختم بر ره نظر
خودفریبی بود اما خوش گذشت
چون خیالی تلخ با طعم شکر
دست بر گل میکشیدم تا شَوَم
از هوای دستهایت باخبر
با دو دستت بسته ای چشم مرا
در تصور بارها از پشت سر
گاه می آیی به شکل یک نسیم
میکنی بیگانه وار از من گذر
گاه ابری میشوی شکل پری
شکل یک اسب مُرَکب با بشر
گاه دنبال تو در فالی بلند
میروم با شعر تا شهرت سفر
روی پشت سایه ام از جنس تو
میکشم با گچ به یادت بال و پر
خانه ات گر نیست در کوی خدا
نیست در کوی خدا از من اثر
مرگ گاهی فرصت ٰ فریاد ٰ هست
خانه ی دل گاه در شهر خطر
.
پ ن : دوستت دارم یک جمله است اما حرف بسیار دارد
|
|
نقدها و نظرات
|
جناب پارکی خیلی ممنون لطف دارید | |
|
درود بر جناب احمدزاده سرت سبز دوست من | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود
بسیارزیبا بود