سلام و دوصد سپاس خدمت استاد بزرگوارم جناب شیخی مهر آبادی،دیوانه ی عزیز.
همین که وقت میگذارید میخانید(ـــــوا) خودش افتخاریست برای این شاگرد،حال اینکه ایرادات مرا گوش زد میکنید این دیگر محبت شماست و مایه ی شرمساری شاگرد از این مهربانی.
ٔ...............................................................................................
متاسفانه بعضی آشپز ها یا غذا را آنقدر شورمیکنند که نشود خوردش یا آنقدر بی نمک است که باز هم نمیشود خوردش.
دوستی اراکی داشتم(همشهری شما) که متاسفانه اسم و رسمش یادم نیست.
رفته بودیم اصفهان برای یک مسابقه ی شعر.
در آن مسابقه هر استان نماینده ای داشت و ایشان هم نماینده ی استان مرکزی بود.
یادم می آید شعری که فرستاده بود به مسابقه منظومه طولانی به سبک خراسانی و تقلید از حضرت فردوسی درباب لشکر کشی کوروش به لیدی و بابل بود. درست مثل فردوسی اولش را با به "نام خداوند جان خرد" شروع میکرد و اخرش را با "چنان شد که گویی ز مادر نزاد "به پایان میبرد.
شاید آن را خوانده باشید.
سرتان را درد نیاورم، در آن مسابقه من با یک شعر سپید که ارائه داده بودم،صاحب مقام شدم و او نشد!
برایم عجیب بود که چنین اعجوبه ای مورد بی مهری داوران قرار گرفته باشد.
وقتی علت را جویا شدند،داوران بزرگوار فرمودند زیرا زبان شعرشان کهن بوده و این به دور از اسلوب ماست.
نمیدانید که آن شیرینی انگار برایم زهر شده بود.
اتفاقا این ماجرا باز هم در جایی دیگر اتفاق افتاد.
روزی که به مشهد رفته بودم تا بتوانم در مسابقات استانی آن موقع(فکر میکنم سه سال پیش) حائز رتبه شوم و به بالاترش راه پیدا کنم یکی از داوران مسابقات ،بنده را فراخواند و گفت قرار است شما را نفر اول اعلام کنیم،که باز هم دوستانی که زبان کهن را پاس داشته بودند مورد بی مهری قرار گرفتند. این خاطره ها را فی المثل عرض کردم که بگویم متاسفانه در کشور ما و فرهنگ ما دوستان برای آنکه یک شیوه و اسلوب را غالب کنند، تیشه برمیدارند و به ریشه دیگری میکوبند. یکی نیست بگوید خوب شما کار خودتان را بکنید،حرف خودتان را بزنید به دیگران هم کاری نداشته باشید.
اما کو گوش شنوا.
در محافل شعری چوب حراج میزنند به اشعار سید مهدی موسوی و فاطمه اختصاری که این ها چرند میگویند،تیغ جراحی برمیدارند می افتند به جان این و آن تا مبادا از قافله عقب بمانند.
کاریش هم نمیشود کرد،ولا تبدیل لخلق الله"
متاسفانه کباده ی ادب میکشند و شعر مینویسند اما از شعور پرهیز میکنند نمونه اش همین جاهل اخیر که سایت را با چاله میدان اشتباه گرفته بود،انگار برای حاکم کردن حرفش میخواست همه را به صلابه بکشد.
علی ای الحال حرف زیاداست و خارج حوصله ی حضرتتان.
درباره پیشنهاداتتان هم سپاسگزارم،به گوش خواهم گرفت و عمل خواهم کرد.
سپاس از توجهتان
بسیار زیبا و دلنشین بود