بازم دوباره از آسمون ؛ نم نمِ بارون می زنه
آروم آروم یواش یواش ؛ توی خیابون می زنه
اشکِ حسرت دوباره توی چشام جمع شده باز
صدای پاهات داره توو گوشم زنگ می زنه باز
آخ که دلم تنگ شده و اندازه ی تمومِ این دنیا گرفته
از بودنم خسته شدم ؛ غمِ عالم روی دلم جاگرفته
نمی دونم کجا برم ؛ چه جوری از غمام رها بشم
از همه دل می کَنَم ؛ دوست دارم تا به ابد تنها بشم
راهی ندارم ؛ باید بگم دردِ دلو این دلو خالی بکنم
دل خوش کنم به هیچ و پوچ نگاه به قابِ خالی کنم
رنج و دردای دلم زیاد شده ؛ هرگز تمومی نداره
دلِ عاشقم گرفته باز ؛ دیگه حسِ جوونی نداره
همش توو فکرِ رفتنم ؛ به امیدِ روزی که نباشم
باید بِرَم ازین دیار ؛ شاید از غصه ها جدا بشم
هرچی فریاد می زنم ؛ هیشکی صدامو نمی شنوه
تا کِی یواش گریه کنم کسی صدای گریه هامو نشنوه
تموم شده این زندگی همه چی خراب شد روی سَرَم
حالا باید تک و تنها بشینم ذل بزنم به چشمای تَرَم
می دونم گریه سودی نداره ؛ وقتی که یاری نداری
دلِ من تلاشِ بیهوده نکن ؛ حالا که نایی نداری
چشای خیسِ من بازم به آسمون خیره شده
می بینه هنوز بارون میاد رنگِ آسمون تیره شده
دوست دارم قصه ها بگم وقتی که بارون می زنه
بارونِ آسمون داره واسه این دلِ داغون می زنه
قسمتِ من همین بوده ؛ فقط خوابای رنگی ببینم
همه عمرم تموم بشه ؛ دور و بَرَم دلای سنگی ببینم
این همه سالای زندگیم به پای هیچ حروم شده
حسِ تلخِ عاشقی برو ! صبرم دیگه تموم شده
دیگه نمی خوام به سادگی دلمو به هر کس ببازم
روی دیوارِ ترک خوردهء دل؛ خونهء عشقو بسازم
باورم شده توو این زمون عشق از دلا رفته دیگه
عاشقونه دل دادن به غریبه ها به خدا سخته دیگه
حالا به دستِ باد سپرده شد تمومِ خاطراتِ من
از زنده بودن خسته شده این دلِ با نشاطِ من
دیگه به فکرِ رفتنم ؛ باید پر بزنم به آسمون
باید برم باید برم به دنیای سرد و بی نشون
هِی دل نواز یادش بخیر؛روزای خوبِ دل خوشی
وقتشه خدافظی کنی هم نشینِ خاک و گِل بشی
محمد رضا لطفعلی آینه (دل نواز)
06/12/90 ساعت 2 ظهر