يکشنبه ۴ آذر
|
آخرین اشعار ناب دنیا حریفی
|
یک کنایه گویمت از زندگانی
یک گلایه دارم از این مردمانی
گر ببینند میپَرَم از شادمانی
میکِشند ارض را به حالی ناگهانی
بسته ام راهِ سفر من رو به راهی
رفته ام که میهراسیدم زمانی
مقصدم راهِ خدا بود و جهانی
که ملاقاتش فقط بود ناگهانی
شاهدِ عشقِ تمامِ زندگانی
آن خدای مهربانی ...
جاده کوته شد و من دیدم بهشتی
لعل و می سیراب گشتم چه بَرینی
لا به لای عیش و نوش و کاروانی
که به راه افتاده بودند از دیاری
یادم آید روزگاری
رفته بودم رو به راهی...
مقصدم بودش خدایی
که برای دیدنش عمری گذر کرد و نفهمیدم که مقصد بود خدایی ...
نه بهشتی ...
نه بَرینی...!
دنیــــــــــا حریــــــــــفی اردیبهشت/۹۶ بداهه
|
|
نقدها و نظرات
|
درود استاد عزیزم بی شک حمایت شما بوده که روز به روز قلمم بهتر میشه ممنونم بخاطر وجود ارزشمند و صمیمی شما | |
|
درود بر شما و ممنونم حضرت آقا | |
|
درود | |
|
خوش آمدید به دفتر بارانه های دنیا و ممنونم | |
|
درود عزیزم | |
|
درود | |
|
درود | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.