چهارشنبه ۱۳ فروردين
زبان تلخ .. شعری از جواد مهدی پور
از دفتر کلک عشق .. نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۸ فروردين ۱۳۹۶ ۲۰:۲۱ شماره ثبت ۵۴۹۰۲
بازدید : ۹۶۵ | نظرات : ۵۹
|
آخرین اشعار ناب جواد مهدی پور
|
بسمه تعالی
چشم عبرت باز کن حالا که بینا نیستی
غرق در امروزی و در فکر فردا نیستی
دیده ی بی شرم تو محتاج عینک شد ولی
پیری و چون کودکان سیر از تماشا نیستی
جمع کردی توشه ی بسیار در دنیا ، چرا
لحظه ای در فکر جمع زاد عقبی نیستی ؟
چشم می پوشند مردان از جمال حور و تو
ساعتی فارغ ز تکرار تمنّا نیستی
روز و شب در حلقه ی وسواس مثل گرد باد
بی قرار و مضطرب هستی و یک جا نیستی
بس که خوردی نعمت شیرین و دندان ریختی
جز به شکوه با زبان تلخ گویا نیستی
خیس از باران نعمت می شوی هر روز تو
در مصیبت ها ولی یک شب شکیبا نیستی
غفلت بسیار تو کمتر ز کوه قاف نیست
این تفاوت هست که مانند عنقا نیستی
|
|
نقدها و نظرات
|
مهر بانوی بزرگوار آلاله سرخ عزیز حضور ارزنده ات را می سنایم سلام
| |
|
سلام و عرض ادب محضرتان استاد استکی عزیز ممنونم از حضور سبز و حسن نظرتان سر بلند باشید به مهر درود بر شما | |
|
عرض ادب و احترام حضور استاد پارکی | |
|
مهربانم شاعر توانا جناب رفیعی حضورتان ستودنی ست سلام
| |
|
سلام و عرض ادب محضرتان استاد جناب اسدزاد گرانقدرم ممنونم از حضور سبز و حسن نظر و مداقه ی تمیزتان بله حق با شماست در مورد مصرع آخر خودم نیز این نظر را دارم . ویرایش نیاز دارد ممنونم که لایق درج در کانال سایت دانستید سر بلند باشید به مهر درود بر شما | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
در مصیبت ها ولی یک شب شکیبا نیستی
درودوارادت استاد عزیز