جوانی و شهوت
تنها یک کپی ناقص بیشتر نیاز نبود
تا لابراتوارهای شیشه ای کلمبیا
سر از آشپزخانه های پایتخت
یک ، دو و معنوی سر در آورند
چیزی دیگر نمانده که همه جا
کترینگهای شبانه روزی با نشان فایولوردز
در جراید کثیرالانتشار
و دنیای مجازی و واقعی غلظت غذای آماده را
ارزیابی و اندازه گیری کنند
بیا لابراتوارهای آشپزخانه نما را ببین
ببین چگونه انگشتان ورم کرده ی کراک وحشت
در لوله های اضطراب بِشِر در غلیان است
ببین چگونه غبار آنتی هیستامین دواخانه های قرن
از کوچه ی قنات با پنجه های قبیله ی ناصر خسرو
همه جا را سپید پوش کرده است
بیا از صوراسرافیل بخواهیم تا شکایت ما را
به انتهای جاده صوراسرافیل برساند
بیا از پایپ و وفور وافور گنبد سلاطین
به نشئگی کاذب نرسیم
باید بیشتر نگران خانه ی کودک ناصر خسرو بود
ببین چگونه کودکان محروم فرهنگ
گرد دودکشهای شیشه ای
با دودهای حلقه ای اسنیف بازی می کنند
و از مُسکّن مَجاز به مرتفع ترین
آسمانخراشهای جوانی و شهوت بالا می روند
ببین چه بی حدّ و اندازه ریه ی متهاجران سرطانی ست
تنها یک گام مانده به ابتذال
تنها یک کام مانده به آخرین پُک زندگی
تنها یک دَم بی باز دَم
تنها یک قطره از صُلب افیونیان متجدّد لازم بود
تا نظریه ی هیستریک فروید به ثبوت برسد
و جامعه در بستر ژنتیک اعتیاد عادت روزانه خیز بردارد
چه وقیحانه مهیّا و ارضا شد
تدبیر و امید باید یا توسل و توکل ؟؟
یک آه
یک دم
یک نفس
تنها یک چشم بر هم زدن
به ته نشین پیوستن است
استارت ، اقدام ، انشعاب و ورود مافیای هند شرقی
از بزرگترین تونل قرن
و انفجار آن در بتن پایتخت یک ، دو و معنوی
به اشاره و ایما نیازی نیست
برای اثبات آزمایش و موفقیت آنان
کافی است به انگشت شست آنها میخ شوید
تا بفهمید چگونه به یکدیگر حواله می دهند
من همان موش سفید آغشته به سرنگ لابراتوارم
باقر رمزی باصر
سلام استادباصرعزیز
بسیارزیبا بود