آن شب علی در سوگ زهراگریه می کرد
هردیده تاپهــــــنای دریا گریـــه می کرد
مهرِ فروزانِ به تشـــــتِ خون نشسته
درماتــــــــم ام ابیـــــها گریــــــه می کرد
درســــــاحل چشــــمان آدم موج خــــون بود
با ناله وافســــوس حــــوا گریه می کرد
دلها پریشان سینــــــه هاآتشــــفشــــــان بود
از داغ سوزان سنگ خاراگریه می کرد
جاری شدآن دم کوثرازچشـــــمان خاتــــم
مریـم به همراه مسیــحا گریــــه می کرد
باکـــوچ سبــــزروح بانــــــــوی بهشـــتـــی
هاجرپریشـــــان بودوساراگریه می کرد
یاس ســـفیدی درشقـــایق ها نــــــهان بـــــود
نرگــــس به باغ زرد دلهـــاگریه می کرد
صحــــرابه صحراسبزه هاازریشه خشکید
چشــم فلــک دریا به دریا گریــه می کرد
ســـررابه تابوتــــش نهـــــاده زینب آن شـب
چون چشـمه دردامان صحراگریه می كرد
تابــــوت می لرزید و روی شانــه مـــی رفت
زهرا به تنــــــــهایـی مــولا گریه می کرد
دیدم غریـــب افســرده بانجوای تاری
بشـکسته چون پهــلوی زهراگریه می کرد
اصغراروجی (غریب)
غزلی ناب و زیباست
یا زهرای مرضیه