سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 22 فروردين 1404
    13 شوال 1446
      Friday 11 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        جمعه ۲۲ فروردين

        اختراع شد (طنز)

        شعری از

        مهدی ایران نژاد پاریزی

        از دفتر طنزانه نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵ ۱۹:۵۴ شماره ثبت ۵۲۳۵۵
          بازدید : ۵۹۶   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهدی ایران نژاد پاریزی
        آخرین اشعار ناب مهدی ایران نژاد پاریزی

        گِل بازی خدا و بشر اختراع شد
        آدم ز گِل پرید، پدر اختراع شد
        حوّا چو خواستگار دگر غیر از او نداشت
        با از دواج او دو پسر اختراع شد
        قبل از «دروغ»، «راست» به میدان حرف رفت
        بعد از«کلاغ» بود«خبر» اختراع شد
        بعد از «عزیز»، «جانِ دلم»،«عشقِ من»،«گلم»
        قلبی تپید و لفظِ«جگر»اختراع شد
        مصداقِ اینکه خَلق بگویند خُل شده
        یا که نفهم، نسبتِ«خر»اختراع شد
        با مُخ چو خورد سخت، به مانع سرش شکست
        دیوارها شکافت، که در اختراع شد
        از اختراعِ کش، کِشِ تنبان چو شاد گشت
        چون کَک پرید، تا که فنر اختراع شد
        تشبیه رویِ خوبِ تو ممکن نبود که
        در عقربِ نظام، قمر اختراع شد
        چون سبزتر شدی و خزیدی به آسمان
        با دسته ی تو دستِ تبر اختراع شد
        شاعر خزید از سرِ دیوار واژه ها
        افتاد در جنون، که شکر اختراع شد
        مهدی ایران نژاد پاریزی
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۵ ۱۲:۵۷
        درود گرامی
        جالب خندانک و زیباست خندانک
        حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
        يکشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۴:۲۴
        سلام و عرض ادب خدمتتان
        شعر جالبی ست خندانک
        فرهاد مهرابی
        يکشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۸:۴۶
        خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک

        سلام و درود بزرگوار
        جالب و خواندنی بود
        ما امروزه میگیم علم پیشرفت کرده . گاهی در شگفتیم. صد سال بعد چه خواهد شد!

        خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک
        میرعبدالله بدر
        يکشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۹:۵۳
        به به
        خیلی زیبا قلم زدید
        درود بر شما
        خندانک خندانک خندانک
        علی کشاورز ( فریاد )
        يکشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۵ ۱۰:۱۸
        خندانک خندانک خندانک
        حمید رفیعی راد (کوروش)
        يکشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۵ ۱۱:۲۲
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        يکشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۵ ۲۰:۴۴
        درود تان بادگرامی خندانک خندانک خندانک
        باقر رمزی ( باصر )
        سه شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۵ ۰۵:۵۲
        ای دریغا کز زمان تنها به ما فردا رسید
        کو رسید اما چه سودی زو شب یلدا رسید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        یلدا شب همه ی بزرگواران و عزیزان ناب ناب ناب مبارک
        بیائیم در این شب , همسایه هایمان را فراموش نکنیم .
        کوچک سایت ناب خندانک خندانک خندانک
        باقر رمزی ( باصر ) خندانک خندانک خندانک
        علیمحمد پناهی
        يکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۵ ۰۹:۱۳
        بسیار زیبا بود
        درود بر شما
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        يکشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۵:۵۳
        قبل از «دروغ»، «راست» به میدان حرف رفت
        بعد از«کلاغ» بود«خبر» اختراع شد

        درود بزرگوار
        بسیار جالب و پر از طنازی
        اندیشه تان سبز گرامی خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت هزار بلبلِ دستانسرای عاشق را بباید از تو سخن گفتنِ دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
        شاهزاده خانوم

        دل های ما به صحن حرم خوش نمی شود ااا ما هم چنان کبوتر بی آشیانه ایم
        محمد حسنی

        م گفته ها را شنیدیم ناگفته ها را در بغضی فرو بردیم دیدیم رسیدن ز گفته ها نمی آید
        شاهزاده خانوم

        درویش ها به فقر خیانت نمی کنند ااا ما دست های پوچ به یک هیچ قانعیم ااا بیت دوست داشتنی بود بازم نوشتم
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        قلبم چنانش می تپد کز پیرهن بیرون جهد ااا آیَد کنار قلب تو عشق و سلام ات بر دهد ااا بخشی از یک غزلم ااا سپاس بدروددد

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1