يکشنبه ۲۷ آبان
بیا ساقی شعری از مهیار سحرخیز
از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۳:۳۴ شماره ثبت ۵۲۱۵۱
بازدید : ۵۱۱ | نظرات : ۹
|
آخرین اشعار ناب مهیار سحرخیز
|
بیا ساقی که جانم مانده بر لب
خرابم کن به یک پیمانه امشب
مرا از بند غم هایم رها کن
به جامی دردهایم را دوا کن
اگر دنیا ی من در گیر غم هاست
به گوشت در صدایم بغض پیداست
اگر عالم پریشان گشته امروز
تهی از نام انسان گشته امروز
اگر خون می چکد بر خاک عالم
جهان پر گشته از آوای ماتم
اگر تیر است تنها داد بیداد
گلو در خون نشیند بعد فریاد
اگر بر خاک گل می روید از خون
جهان بر آدمیت گشته مظنون
اگر رنجیر و زندان راه مرد است
جهان در دست این بیداد و درد است
اگر در هجر یاران شب بمیرد
سحر از خون ما سرخی بگیرد
اگر آه از نهادی بر بخیزد
ز داغش آسمان بر هم بریزد
اگر جایی ندارم در خانه امروز
اگر با خود شدم بیگانه امروز
خرابم کن به یک پیمانه امشب
رهایم کن،از این افسانه امشب
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا و موثر بود