ساز دل ..

هر کجا دیدی که مرغی در قفس افتاده است
بال و پر کم زن کمی بر حال او دلتنگ باش

درودتان استادزیبانگار ارجمند..........قلمتان سبز

درودددددددددد
بسیارزیباست مثل همیشه

درود استاد عزیز
بسیار زیبا و جالب بود

سلام و عرض ادب خدمت شاعر فرزانه جناب مهدی پور عزیز و بزرگوار
غزل بسیار زیبایی سرودید.
لذت بردم

درود بر شما
دورا دور میهمان اشعار زیبایتان هستم
از حضور شما در کانال اشعارم ممنونم
موید باشیید استاد

هر چه بی نظمی ست ازآثار بی فرهنگی ست
هر که هستی باش اما فرد با فرهنگ باش

.............
سلام جناب دکتر عزیز
و اینکه کاش اینگونه شویم که همه ی مشکلات حل میشود

پادشاهی کردن از روی تکبّــــر شأن نیست
شأن می خواهی اگر با مردمان همسنگ باش

پادشاهی کردن از روی تکبّــــر شأن نیست
شأن می خواهی اگر با مردمان همسنگ باش

درود بر استاد و دکتر مهربان جناب مهدی پور گرامی

همیشه غزل هایتان زیباست و درخور تحسین

زنده باشید

درودها برشما
زیبا

درود بر شما
دعوتید به غزلی تازه

تا توانی با خودت آیینه ی بی زنگ باش
در مصاف خویشتن با خویش بی نیرنگ باش

درودها بر شما
شروعی بسیار زیبا
و البته پایانی بسیار زیباتر
پر از پندهای ارزنده و آموزنده
بی نظیر

با سلام استاد عزیز بسیار عالی

زیباست

////////////// /////////////

درودتان

وسعت نگاهت را در بند بند نوشته هایت حس می کنم

عالی و در اوج قلم می زنی

مهربان استاد عزیزم

//////////// ////////

سلام استاد گرانقدرم
بسیار زیبا...و بی نظیر.........چونان گذشته ....همواره در اوج
با تمام وجود احساس کردم حس صادقانه ی تان را

شعریکدست وطبع روانتان رامیستایم.
برقرارباشید.

در طبیعت هیچ آهنگی نباشد نا بجا
ساز دل را کوک کن با عشق هم آهنگ باشد
هزاران درود
تقدیم شما طبیب فرهیخته:

گفت حالت خوب است...؟! من از او پرسیدم:
"دکتری آیا تو؟؟
رنگ رخساره ی من...
حالت چهره چطور ؟
برق چشمانم چی؟
همگی نرمال است؟؟" گفت: "حالت خوش نیست..." دفترش را باز کرد
نسخه را آغاز کرد:

صبح ها یک غزل ناب بخوان!
ظهرها قبل اذان،
یک دو بیتی کافی است...
عصرها سعدی و حافظ ک بخوانی
با دو فنجان چای یا قهوه ترک
قبل تاریکی روز، رنگ رخساره عوض میگردد،
حالت چهره ولی دست تو نیست... "عاشقی آیا مرد؟"
دکتر از من پرسید

من نگاهش کردم... و نمیدانستم
پاسخ سخت سوال ساده را... گفت:
قبل از خواب باید بنویسی!
هر شب..
و به موسیقی ایرانی اصل
گوش جان بسپاری...
"جان مریم" خوب است
یا "بهار دلکش"
کلا اثار بنان كه عالیست... برق چشمانت هم، ساده درمان میشود
دوستانت را ببین...! گل بگو! گل بشنو!
و به اندیشه ی پنهان درونت، هدیه کن یک گل سرخ...!
و کمی دورتر از باغچه ی خانه ی خود
تک درختی تو بکار!
و حواست باشد!
که رهایش نکنی... نگذاری ک بگیرد آفت!

من کمی گیج شدم
دکتر اما خندید، به گمانم فهمید
من دیوانه چو او، شاعری در به درم
که اگر صبح شود، یا نسیمی بوزد
و دعایی نکنم، یا که خورشید سلامم بکند و جوابی ندهم
بی گمان میمیرم... نسخه را برداشتم،
مو به مو و خط به خط، پیش رفتم تا شعر
پیش رفتم تا دوست...
پیش رفتم تا گل...
دو سه روزی که گذشت، حال من بهتر شد... تو چرا غمگینی؟! تو مگر شعر نمیخوانی دوست؟! صبح ها یک فنجان، غزل تازه ی سعدی...
قبلِ خواب، شعر نو از سهراب...
شک نکن یار عزیز!
کمتر از یک هفته، دهد این نسخه جواب...
نسخه باشد از من، از تو یک همت ناب (نام شاعر فراموشم شده)

ناب بمانید و سبز

گرامی شاعر
با سپاس
سلام

سلام ودرود استاد گرانقدر
بسیار زیبا وعااااالی قلم زدی
همیشه در اوج باشید

هر کجا دیدی که مرغی در قفس افتاده است
بال و پر کم زن کمی بر حال او دلتنگ باش

درود استاد گرامی
بسیار بسیار زیباست
قلمتان سبز مهرتان مستدام