شالی پر از شکایت اندوهبار خیس
افسانه یِ روایت زرین سـَروها
باران -سِرایه میشکند بغض واژه را
راز ِ شهود بیشِه ی سُربین سَروها
شولای زرد و مُعجر سُرخین لیله -کوه
با برگریز رقص خُروشان اخگران
این ارغنون ِ یشمی جولان بیتها
این آذرخش بشارت آهنگ کاروان
.
.
.
آژنگ ابرهای بُراق سیاهپوش
مستانه یِ تلاوت آواز آسِمان
منظومه یِ نجیب سَراپرده های باغ
مِهراب جان -شکیب اساطیرِ جاوِدان
.
.
.
آسیمه سَر سُراغ تو را میگرفت یاد
دَر نقره ریز موسِم اُخرایی خزان
چون تازیانه بر تَن محزون دَشتها
سیلابهای وحشی از صخره ها روان
با عطرهای مشرقیت مسخ میشود
حجم کبود محنت جغرافیای شهر
مصلوب بر مکاشفه ی تلخ شعرها
تصنیفهای مَخمل دیر-آشنای شهر
از آبچین زخمی تالابهای گنگ
نیلوفرانه باور خود را رُبوده رود
مَواجیِ ترانه یِ شوری بنفشه گون
طوفانیِ هزارشب ناسُروده ، رود
پالیز خون ِ گرم میان رگِ حیات
دیبای سبز جنگل آزاد، میکشد
مغرب ،شرابه های اُفق میبَرد مرا
جام زبرجدی کِه بِه مهتاب میــرسد
.
.
.
انگشتهای سپیده ی ابریشمین اَشک
از آبنوس واقعه ای سرد ،میچکد
اقلیمهای شعله -وَر شاخسار عدن
فریادهای هناسه ی شبگرد ،میچکد
پیچیده از نفیر کلاغان خسته ،باااز
سوگین -چکامه درفلق تیره،می دمید
هامون بِه زیر سُم سواریست بیشکیب
با زخم بر نوازش دامان ِ شب خزید
خورشید را بِه مسلخ حوا?!،غریب تر..
صوفیترین شریطه ی دریا ،غریبتر
از نفرت خموده ی برزیگران مَکر
آزاده تر ، حقیقت روءیا! ،،،غریبتر
.
.
.
.
.
بر سنگهای پیکره ی کوه میدود
چالاکتر، پازن خاکسترین شاااد
آمیخته شکوه گریزش بِه جلگِه ها
بایـــــد، گُذَشت از سَر شب ، درهجوم باد ..
پ ن:
دریای بنفشه گون
از صدها نام دریاچه ی خزرست..
بنفشه را درطبری "ونوشه" یا "ونوش" گویند ،
_منبع :میرمرعشی /تاریخ طبرستان _
بنفشه ،نماد ناهید یا شمیست ،
واژه ای متشکل از ون بِه معنای دریا
و نیز بمفهوم درخت ،
درگذَشته دریای کاسپینرا ون نیز نامیده اند،
ریشه یافته ازvenos ، زُهره ، ونوشه،بنفشه
و آناهید و .. .
_مُنتخب مقالات پژوهشی گیل و دیلم ،
کتاب چندصدنام دریای خزر نوشته ی جناب آقای عمادی_
این سروده مخاطب خاصو عام نَدارد..