کعبه آمال...........
همه صوفی همه عارف همه دف
همه قوال همه رامش همه کف
همه اندر نبرد دشمن دین
همه شمشیر غوغا بر سلاطین
همه شاهان به زیر اسب موران
همه موران ثنا خوان سلیمان
همه گردن کشان گردن فرازند
چو رهبرهای ما با ما نسازند
اگر شمشیر موران تیز باشد
به شاهان یوق شب آویز باشد
اگر دلق مرقع را بپوشیم
شراب آسمانی را بنوشیم
اگر چرخ زمان با ما به پا شد
گلابش شب به جام ما بپاشد
کجا شد صاحب النور الیالی
کجا شد لات بازان خیالی
کجا شد کعبه آمال یزدان
کجا شد راه بی پایان پایان
کجا شد عزت شیرین و فرهاد
کجا رفت ناله و فریاد و بیداد
مگر کاشف ز کشف خویش خرسند ؟!!!
مگر جاهل ز عقل خویش در بند ؟!!!
مگر ساحل به سهل خویش در موج !!!
مگر عاقل ز عقل خویش بر اوج !!!
و گر نه اسب تازی استر آید
الاغ از جبر صاحب برتر آید
بیا تا در شمد زاران بخوابیم
به درج خویش خودداری بیابیم
بیا تا راه بی پایان نباشد !!؟؟
بیا تا خانه حفظی بنا شد
نمیدانم چرا در بند موئیم
چرا در بند حفظ آبروئیم
باقر رمزی باصر
جالب و زیباست