چهارشنبه ۲۸ آذر
قایق شعری از ابوطالب زارع
از دفتر ندا نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۵ ۲۰:۴۲ شماره ثبت ۵۰۲۹۹
بازدید : ۸۶۴ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب ابوطالب زارع
|
موج ها شنا کنان برگشته اند
و از وحشت شکستن قایق می گویند
تقدیر
انگشت به دهان مانده است
که سرنوشتش را کجا گم می کند
کاش قایق حال کلک داشت
اما هوای کلک را نداشت
تا دریا را
خلیج را
یکجا دور بزند
ماسه های چشم شیشه ای
ساحلت را اشغال کرده اند
که دست ساحل خیس نشود
به تن من
اگر فانوس دریایی چشم هایش را نبسته بود
و به خلوت تاریکی نمی رفت
پاره های تن من
در آغوش موجها بازی نمی کردند
عشقت با طبیعت سازگار نیست
روح می خواهد
که بر پهنای خیالش قایق براند
من از غریق نجاتم گذشته ام
اما تو
قطعه ی
قایق و کوسه را
در چنگ موجها
خوب شنیده ای
سمفونی آن را
باد های مخالف می نوازند
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.