سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        شکسته ام اما برنده ام

        شعری از

        علی غلامی

        از دفتر غرور پاییز نوع شعر افراغ اندیشه

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۵ ۰۶:۱۹ شماره ثبت ۵۰۲۱۶
          بازدید : ۷۶۶   |    نظرات : ۵۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        شکسته ام اما برنده امخندانک
         
        همه عمر در حال فرار
        مثل شاهینی بی قرار
        هم پیک بغض های آواره آسمان
        کام می بینم و باز ناکام منم
        مقروض جام های پی در پی
        کار می کنم باز بدکار منم
        تا نگاه می کنم به پشت سر
        نگاهی لغزان به پایم شیدای رقص است
        با چشم هایی لبریز خونخواهی آب
        باز هم گرفتار منم در حلقه تکرار
        بهشت پر شده است انگار
        برای شاد زیستن در دوزخ هایی
        پر از بدقولی های خوشبختی هر بار
        با اشک هایی آویزان
        بر دار سرد صورتم که
        بغض هایم گلویم را اعدام می کنند!
        مثل جان دادن هر شب با آب و تاب
        شکستن بت هایی ساخته
        با نازک خیالی های خویش
        به دنبال گم گشته ای....گم شده...ام
        تندبادها اینگونه زندگی می کنند...
        آرزویم رهایی از آرزوهاست!
        ..
        با پرستیدن سکوت بعضی از روزها
        نیست کلامی یا واژه هایی....
        تا بگویی چرا نشسته ای به انتظار!
        شب رو به پایان می رود
        ما ساده دلیم هنوز در بامداد
        نمی خواهم پشیمانی بشود
        پایان این انتظار و بیداری
        تا صبح فردا
        بگو که می آیی!
        ..
        زیر آوار جنون 
        باید عاقلانه راه رفت!
        با خواب دیدن در بستر کاغذ
        ریختن اشک هایی گستاخ
        بر لبخندهای خاک!
         
        پ.ن:خندانک
        مخالف ارسال شعر بدون ویرایش هستم اما نوشتم و فرستادم این بار و بعد دوباره بداهه ای آمد و بی تغییر نوشتم و شد این دومی.....
        در فرصت مناسب پس از انتخاب نهایی باید به مدیر ویراستاری حتما زحمت بدهم و این سروده ها را ویرایش کنم......
        بر سنگ تراشت با جسمی ناتوان آمده ام
        قامت خمیده ام را از جور زمان آورده ام
        آمده ام تا نشینم بر سنگ سردت ساعتی
        آه بی کسی هایم را برایت دلتنگ آورده ام
        ای بیستون قسم به آفتاب هر غروب تو
        من کودک دشت بیستون زاده تبار فرهادهایم
        پر و بالم را بسته اند و دهان را نیز دوخته اند
        تو بگو ای پناهم ای بلند بالا چون تمام اجدادم
        گرچه گاهی افتادم و روزهایی را نیز باخته ام
        شکسته ام اما برنده ام  و هرگز سقوطی نکرده ام
        __________________________________________
        شهریوری پا به مهر 1395
        شهر من ___کرمانشاهخندانک
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۵ ۰۳:۳۹
        درود گرامی
        زیبا بودند
        با اشک هایی آویزان


        بر دار سرد صورتم که


        بغض هایم گلویم را اعدام می کنند! خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۵ ۰۷:۰۰
        باز هم گرفتار منم در حلقه تکرار


        بهشت پر شده است انگار


        برای شاد زیستن در دوزخ هایی


        پر از بدقولی های خوشبختی هر بار


        با اشک هایی آویزان


        بر دار سرد صورتم که


        بغض هایم گلویم را اعدام می کنند!


        مثل جان دادن هر شب با آب و تاب


        شکستن بت هایی ساخته


        با نازک خیالی های خویش


        به دنبال گم گشته ای....گم شده...ام


        تندبادها اینگونه زندگی می کنند...


        آرزویم رهایی از آرزوهاست!
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود برادرخوبم علی
        این شعرت راخیلی دوست داشتم
        وبسیارزیبا وتاثیرگذاربود
        راستی تبریک
        کلاسیکم که گفتین انگار
        برای شروع خوبه خندانک خندانک خندانک
        تصویرسازیها خوبه
        اما هنوز قافیه ووزن جای کارداره که مطمانم با مطالعه و نوشتن وخواندن هرچه بیشتر اشعارکلاشیک
        موفق خواهید شد خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        شنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۵ ۰۴:۳۳
        تا نگاه می کنم به پشت سر


        نگاهی لغزان به پایم شیدای رقص است.......درودبرشما واندیشه های بلندتان
        ............................................................ خندانک خندانک خندانک
        علی غلامی
        جمعه ۲۶ شهريور ۱۳۹۵ ۱۴:۴۴
        نقد و نظر تک خطی خندانک
        یکی از توقعات اشتباه در فضای نقد در فضای مجازی این است که همگان انتظار دارند که ناقد با یک نگاه و در فرصت کم و با مشکلات نوشتاری و زمانبر یک نقد کامل و آنچنانی بنویسد ....
        خیر اینچنین نیست زیرا که نقد در مورد یک سروده باید با تحقیق و پژوهش صورت بپذیرد آن هم با صرف زمان مناسب ......
        پس می توان گفت ما بجای نقد در واقع نظر موشکافانه تر و تیز بین تر و کمی باحوصله تر را می بینیم و این هم بسیار عالی است اما می توان با نوشتن به اصطلاح نقد یک جمله هم در سروده ای یا یک بیت یا هر چیز دیگر در دید شما حداقل نظرات جمعی را به اطلاع سراینده رساند .....

        سروده را ویرایش و سپس به صورت ذیل نوشتم که هدفم استفاده از نظرات دوستان در روند کوشش و ویرایش و صیقل و چکش کاری است که اول دو سروده را دقیقا با کمی تغییرات جزئی غیر موثر در ساختار نوشتاری ابتدا و حال اولین کوشش به صورت دوباره نویسی شد این.......نقد و نظر تک خطی هم بد نیست

        همه عمر در حال فرار
        مثل شاهینی بی قرار
        هم پیک بغض های آواره آسمان
        کام می بینم و باز ناکام منم
        مقروض جام های پی در پی
        کار می کنم باز بدکار منم
        تا نگاه می کنم به پشت سر
        با چشم هایی لبریز خونخواهی آب
        بهشت پر شده است انگار
        برای شاد زیستن در دوزخ هایی
        پر از بدقولی های خوشبختی هر بار
        با اشک هایی آویزان
        بر دار سرد صورتم که
        بغض هایم گلویم را اعدام می کنند!
        مثل جان دادن هر شب با آب و تاب
        با نازک خیالی های خویش
        به دنبال گم گشته ای....گم شده...ام
        تندبادها اینگونه زندگی می کنند...
        آرزویم رهایی از آرزوهاست!
        ..
        با پرستیدن سکوت بعضی از روزها
        نیست کلامی یا واژه هایی....
        تا بگویی چرا نشسته ای به انتظار

        زیر آوار جنون
        باید عاقلانه راه رفت!
        با خواب دیدن در بستر کاغذ
        ریختن اشک هایی گستاخ
        بر لبخندهای خاک
        شکسته ام اما برنده ام!

        خندانک خندانک خندانک
        حسین راستگو
        پنجشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۵ ۰۵:۴۷
        درود

        به دنبال گم گشته ای....گم شده...ام
        آرزویم رهایی از آرزوهاست!
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فوق العاده، بی نظیر، چقدر زیباست که انسان درون خودش هویتی احساس می کند که با چیزهایی که می شناسد قانع نمی شود. گم شده ای ناشناخته دارد و در پی او متوجه می شود که آرزوهایش ، "آن" نیستند...
        درود فراوان بر شما و به قول حافظ

        چه نسبت است به رندی صلاح و تقوی را ---سماع و عظ کجا نغمه ی رباب کجا

        خسته بودم، یه تیکه نون سنگک خشک و یه خورده پنیر مونده پیدا کردم، نشستم و یه تیکه از نون شکستم و به همراه یه ذره از پنیر خوردم. خسته بودم، دنبال هیچی نبودم، هیچی تو دنیا خواست منو به خودش نکشیده بود. همون لقمه رو هم به خاطر این خوردم که نیاز حیاتیم بود. تو اون لحظه زمان ایستاد، فکر کردن ایستاد، من از من بودن ساقط شدم، طعم نون و پنیر ساده دیگه طعم نون و پنیر ساده نبود، من انگار هیچ شناختی ازش نداشتم و انقدر در تجربه کردنش غرق شدم که چیزی به جز اون طعم نبودم. من نون و پنیر شده بودم، و خوشبختی همینه. نون و پنیر شدن
        نغمه احدی
        پنجشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۵ ۰۶:۱۹
        بغض هایم گلویم را اعدام می کنند!
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درودتان بزرگوار خندانک
        مهدی صادقی مود
        پنجشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۵ ۱۸:۰۸
        درود جناب غلامی عزیز
        خیلی هم قشنگ
        ورودتان به موزون سرایی را هم تبریک عرض می کنم
        خندانک خندانک
        سيده فاطمه سيدپور (سپيده)
        پنجشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۵ ۱۸:۳۱
        ﺯﯾﺮ ﺁﻭﺍﺭ ﺟﻨﻮﻥ
        ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺖ!
        ﺑﺎ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻥ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﮐﺎﻏﺬ
        ﺭﯾﺨﺘﻦ ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﯽ ﮔﺴﺘﺎﺥ
        ﺑﺮ ﻟﺒﺨﻨﺪﻫﺎﯼ ﺧﺎﮎ

        به به احسنت
        سلام عالي بود
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        پنجشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۵ ۱۸:۳۷
        درود گرامی خندانک خندانک خندانک
        مصطفی رضاوند
        جمعه ۲۶ شهريور ۱۳۹۵ ۰۹:۴۳
        باریکلا ماشالا خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        شنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۵ ۰۶:۰۶
        سلام استاد عزیزم
        همان فکرها و تخیلات و تشبیهات زیبا و همیشگی شما در شعر فراوان بود
        ولی گاهی زنگ اهنگی بگوش میرسید ریتم دار و گاهی از بین میرفت .
        این کمی مرا در خوانش این اثر به مکث میانداخت.
        ...مقروض جام های پی در پی
        ...باز هم گرفتار منم در حلقه تکرار
        ...بهشت پر شده است انگار
        ............
        نمی خواهم پشیمانی بشود


        پایان این انتظار و بیداری


        تا صبح فردا


        بگو که می آیی!
        ..........
        این خطوطی که انتخاب کردم را فکر کنم از بهترینهای شما باشد تا به حالا
        افرین
        افرین
        افرین
        فرمودید بداهه بوده .کاملا وصل بوده اید خندانک خندانک خندانک
        علی   صادقی
        شنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۵ ۱۹:۰۲
        سلام

        اولش بیشتر ...میانه بیشتر تر....خلاصه دست مریزاد ./ خندانک خندانک خندانک
        باقر رمزی ( باصر )
        يکشنبه ۲۸ شهريور ۱۳۹۵ ۰۹:۲۲
        ز علی شناختم من به خدا قسم خدا را
        سلام و درود بزرگوار
        آفرین خندانک خندانک خندانک
        عید آب و آینه و شمعدانی و گل
        خندانک خندانک خندانک غدیر خم سرشار از مل و بلبل بر شما و خانواده ارجمندتان مبارکباد خندانک خندانک خندانک
        به فوران من دعوتید خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        مهناز نصیرپور (بانوی فصلها)
        يکشنبه ۲۸ شهريور ۱۳۹۵ ۱۰:۱۲
        درود بر شما
        من اول از همه شما رو به خاطر صداقتتون تحسین می کنم
        و بعد به خاطر اینکه اول بدون ویرایش شعرتان را گذاشتید و بعد تلاشتان را به صورت نقد
        این همه صداقت بسیار قابل تحسین است
        اینکه تصاویرتان تازه بودند و از دل خودتان برخاستند برخلاف بعضی از افراد که گاهی قطعاتی از شعرهای دیگران را برداشته بدون ذکر منبع بر آن اساس شعر می نویسند و با تعریف و تمجید دیگران هم روبرو می شوند.
        من نه مثل استاد بانوی واژه ها و استاد آلاله ی سرخ و استاد صفادل و... رشته و تخصص ادبیات دارم نه ادعایش را
        ولی به عنوان یک مخاطب ساده به خودم اجازه دادم که نظراتم را بیان کنم و این حقیقت روشن در شعرتان را بگویم
        به نظرم اینکه همیشه ایراد کار دیگران را گفت نه منصفانه است نه باعث پیشرفت می شود
        یکسری موارد بسیار نیکوست و باید عنوان شود
        ضمنا این قسمت از شعرتان واقعا عمیق بود و زیبا
        قلمتان سبز و شکوفا خندانک خندانک خندانک

        به دنبال گم گشته ای....گم شده...ام
        تندبادها اینگونه زندگی می کنند...
        آرزویم رهایی از آرزوهاست!
        خندانک خندانک خندانک
          مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
        سه شنبه ۳۰ شهريور ۱۳۹۵ ۰۸:۰۸
        سلام
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        منکه مثل باقی دوستان اهل نقد نیستم چون اینکاره نیستم
        اما...
        ناراحتم که خیلی وقته دایی آدم بهش سر نمی زنه
        البته درسته منم مدتی نبودم ولی این دلیل نمیشه آخه خندانک خندانک خندانک
        دلم میگیره وقتی میام اینجا و دوستانی مثل تورونمیبینم
        علی جان باتمام بی وفایی ها دوستت دارم
        دمت گرم که خوندی
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3