سلام عزیزخواهرم
همیشه محبت شما شاملم بوده است سپاس نازنین
چشم سعی میکنم ترجمه شعررا بنویسم ولی فکرنکنم معنای اصلی رابرسانم چون واژگان ترکی در وسعت معنا بسیاربافارسی متفاوتند و برگردان به همان معنای زبان اصلی تقریبا غیرممکن است.
سَن دِئدین من دَ دِییم : "جان سَنه قربان اولسون"
(تو گفتی من هم میگویم جانم به قربان تو باد)
اسماعیل ابراهیمین دردینه درمان اولسون
(اسماعیل بودن درمان دردهای ابراهیمی ست )
کسمَز هِچ واقت بوو مَراملی پیچاق عشقین بوغازین
( این چاقوی بامرام و معرفت هرگز گلوی عشق را نمی بُرَد= ان الخلیل یامرنی و الجلیل ینهانی = چاقو گفت خلیل امر میکند ببر گلوی اسماعیل را و رب جلیل نهی ام میدارد ازین کار = امربه معروف نهی از منکر......).
گر کی حتی مارکی "چاقوی زنجان" اولسون
( حتی اگر مارکِ این چاقوی بامرام چاقوی معروف زنجانی باشد)
نوغولار الله ! اگر ظلم اوتوروپ ؛ صلح دورآ
( یارب چه میشد اگر ظلم ریشه کن می گشت و صلح بپا می خاست)
گَبری نن دین بارشپ ... هامّی مسلمان اولسون :
( گبر و لاییک و دیندار همه و همه باهم آشتی می کردند و تسلیم وحدت می شدند )
(مَن) لَرین باشی دوشوپ گوزلری توپراق بورونه
( سرِ غرور و تکبر منیت ها می افتاد و با خاک یکسان می شد و در خاک نهان می گشت )
دووز یول امکانه گلَن دیر ... وفا باشدان اولسون
( صراط حق راه درست امکان پذیر لست اگر وفا برای همه باشد )
کی مَحَبّت شاه دیر ؛ اولماقی شاه انصافی دیر :
( چونکه محبت شاه است و بودنش عدلِ شاهی است)
فرقی یوخ هر کیم اولا ... کاش دِئنه انسان اولسون
( فرقی ندارد چه کسی و چه شکلی باشد فقط کافی ست انسان باشد)
تورک ؛ عجم ؛ لاتین ؛عرب ؛ آمریکالی آفریقالی ...
( ترک باشد عجم باشد لاتین یا عرب یا آمریکایی و آفریقایی ...)
هر نژاد دان اولا کاش وحدته فرمان اولسون:
( از هر نژادی که باشد ای کاش که فرمانش و اطاعتش هردو بر وحدت و یکپارچگی باشد و باهم یکی شدن)
دونیانین رنگی آچلسن ... بوو حُسین مکتبی دیر :
( تا بلکه رنگ رخسار و چشم دل دنیا روشن شود که این گونه بودن مکتب حسین ع است: )
"ایگیت اولماق دی کی آزادلیقا سامان اولسون"
( جوانمردی است که به آزادگی سروسامان می بخشد)
گئجَلَر گوندوز اوچوون ؛ گون ده گئجه خاطرینه ...
( شب به خاطر روز و روز به خاطر شب باشد ...)
دولانپ بیربیرینین باشنا میدان اولسون
( تا دورِ هم بگردند و فدای هم شوند در گردیدن به دور هم )
علی مولا سوزودور گر "بیر" اولاق شادلیقدا
( این حرف مولا علی ع است که باید در شادی ها و آفرینش آن برای هم یکی شویم )
بایرام هر گوندور ؛ حیات جلوه ی قرآن اولسون
( که اگر چنین باشد هرروز روز عید است و زندگانی جلوه ی قرآن میگردد)
عیدِ قربان نمادی ( وَانحَرِ ) کوثر دیلی دیر
( عید قربان سنبل و نماد آیه (وانحر ) و زبان دل کوثر است (ماجرای محمد ص و فاطمه ع)
(وَ فَدَیناهُ بِذبح ) ... مظهرِ جانان اولسون
و ذبح و فدا شدن هم که آیه قران است و ماجرای اسماعیل ع باز همگی نماد و سنبل و اسطوره ای از جانان بودن برای هم است .
سپاس از حضورارزشمندتان دلشادباشید در سلامتی و عزت