سه شنبه ۲۳ بهمن
|
آخرین اشعار ناب محمد حسن ایوبی
|
رنگین کمان کجاست؟رویای کودکی که نیست. . .
تک رنگ دنیای همه،از فرط بی انگیزگی. . .
خط زدن هر آرزو،وسعت این سیاهی است. . .
دنیای یکرنگ سیاه،از خط خطی ها شد شروع. . .
یک انتخاب و یک نگاه. . .کنار کار کودکان. . .
صدای معدنی مخوف،با ضرب ناله ها توام!
نان در دل و سینه ی سنگ،پنهان و مخفی هم چنان. . .
از سنگ نانی نیست چرا؟
بازهم سیرند کودکان؟
غم مینوازد هر کجا،باز این نوازنده ی ساز. . .
نت های تلخ زندگی با گذری از کوچه ها. . .
چار راه بعدی را ببین؛غلغله ی راز و نیاز!
قرمز همیشه بوده است وضع نگاه کودکان. . .
سرخی،از نگاه خون تا ورم پاهایشان. . .
سبز است زندگی چرا؟در ارتفاع خودروها،
بالاتر از جثه ی شان. . .
والا تر از رویایشان. . .
هیهات این فاجعه است،معضل ترس از ارتفاع. . .
کوتاهی دنیایشان،در زیر بار مشکلات. . .
نقش ترک بر استخوان،طراحی این روزگار
بار به دوش کودکی. . .کووودکی باز فلج. . .
نقشه ظلم روزگار،بر روی دست و پایشان. . .
که تازیانه میزند بر چهره ی این بچه ها. . .
کاش که میشد بگذریم ما ز تمام کوچه ها. . .
از همه ی چارراه ها. . .
تا به جایی به از این جا برسیم. . .
آه و افسوس که هرجا کوچه و چارراهی است. . .
پس کجاست رنگین کمان،در آسمان فقرا؟
که تماشای برون،تحرییم شد بر چشم زار کودکان. . .
خواب با ظلمت شب. . .بییداری هم، چنین. . .
جمله نادم از لگد بر شکم مادر شدند. . .!!
و پدر را با ندای"خسته ام"باز صدایش کردند. . .
کاش امروز مادری بود که فقط بود همین. . .
و حضور پدری از جنس کوه. . .
یا که امروز. . .حضور مردمی از جنس گل را. . .
همه کودکان معصوم. . .!شاهد بودند. . .
که به قدر مادری و پدری نه!
به قدر آدمی باشند همین. . .
به قدر آدمی!!!
*به امید رهایی پرندگان کوچک دنیا از قفس. . ."کودکان کار"
"محمد حسن ایوبی"
1395/6/19
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود گرامی.در مفهوم ومحتوا وپیام شعر با رویکردی اجتماعی حرفی نیست.
کاملا روشن و زیباست در این مقوله معنایی .
با این مرور شروع شعرتان خوب بود،اما می توانست بهتر باشد اگر نقطه اوج بلندی داشت و بیشتر قوه تخیل در آن خودنمایی می کرد.آهنگ شعرتان بد نبود .عذرخواهم فقط نظر شخصیم بود.