جمعه ۲۵ آبان
سودای تو شعری از مهدی رستگاری
از دفتر روزگاران نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۵ ۱۴:۵۷ شماره ثبت ۵۰۰۸۴
بازدید : ۵۴۰ | نظرات : ۱۰
|
آخرین اشعار ناب مهدی رستگاری
|
بسم الله الرحمن الرحیم
آن زمانی که به سودای تو می پردازم
نقد عمر است که در بازی غم می بازم
گر چه صد بار دل از جور و جفایت خون شد
باز کن چشم و ببین با غم تو دمسازم
من که پروانه شمع رخ تو گردیدم
خوش بزن شعله سوزان به پر پروازم
چه خوش آراسته ای بزم مصائب بنگر
آمدم تا سر خود در قدمت اندازم
در دل هر سخنی گفته ام اینجا بینی
لعل نابی است که از خون جگر می سازم
ای صبا وقت سحر حال مرا چون دیدی
برو و با دگران هیچ مگو از رازم
مهدی این دور جفایی است که بی پایان است
تا در آینده چه آید ز چنین آغازم
غبار دستگاه حسینی
مهدی رستگاری
هجدهم شهریور یکهزار و سیصد و نود و پنج خورشیدی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غزلی بغایت زیبا سرودید