پنجشنبه ۶ دی
|
دفاتر شعر ابوالفضل رمضانی (ا تنها)
آخرین اشعار ناب ابوالفضل رمضانی (ا تنها)
|
بی مهری دگر
آغاز فصل زرد
توفان زده به شهر
حاکم هوای سرد
در زیر پای گل
گلبرگ ها تباه
بر فرق آسمان
تنها نشسته ماه
مردی است رهگذر
بر کوچه های باغ
بر شاخه های لخت
تنهاست آن کلاغ
گردن به شال زرد
مأوا گرفته بود
آن جا سرِنفس
دعوا گرفته بود
بی برگ و بی کس است
در باغ ها درخت
ماه از میان باغ
بربسته بود ،رخت
بر زیر کفش مرد
خش خش صدای برگ
غم بر سر درخت
بارید چون تگرگ
آنجاست قاصدک
برشانه های شهر
قهر است با نسیم
قهر است، قهرِ قهر
قلبش شکسته بود
بیچاره آسمان
از کاسه های ابر
بارید بی امان
پاییز روی شهر
گردی نشانده بود
بر چشم های باغ
دردی نشانده بود
پاییز می تنید
تاری بسان شب
آن شب تمام شهر
تب کرده بود، تب
هنگامه کرده بود
آن شب دوباره باد
ناگه خدای فصل
پاییز را بزاد
(ا. تنــــ ها)
95.6.10
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.