پنجشنبه ۱۵ آذر
|
دفاتر شعر جلال سلطانیا (فریاد تا همیشه)
آخرین اشعار ناب جلال سلطانیا (فریاد تا همیشه)
|
صفر سیاهی به پیشانی اش
صفر دگر نمره ی ایرانی اش
گرفته یک صفر اضافی حقوق
داده ولی خصلت انسانی اش
صفر دگر ستانده گرگی شود
جای شبان در ره شیطانی اش
فیش حقوقی رئیسان ببین
چیست مگر جور زمان بانی اش؟
دوره ی صِفر و صفریان است حال
نشان آن بی سر و سامانی اش
ریش گذارد که پنهان کند
فرد رییس خامی و نادانی اش
پیرهنش بسته به زیر گلو
تا نشود فاش تن حیوانی اش
خانه چو دادی به بنای دزد
غم چه خوری بابت ویرانی اش
آنکه رها از سرِ ما شد ز بند
حال شدیم یکسره زندانی اش
نان سر سفره ی ما صفر شد
از سر چاقوی چو " زنجانی" اش
بهره ی "فریاد" چه باشد که دزد
آمده قاضی چو به مهمانی اش
پ ن : نوکهای شاهین این ترازو را چه کسی رو به هم نگاه میدارد وقتی یک نفر در سمتی و 200 نفر در سمت دیگر است
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.