سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        پوتیفار

        شعری از

        حسین زارع(مختار)

        از دفتر شعر مختار نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۹ تير ۱۳۹۵ ۰۰:۴۹ شماره ثبت ۴۸۷۳۶
          بازدید : ۴۹۱   |    نظرات : ۱۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حسین زارع(مختار)

        تو آن زیبا کلیسایی وَ من مانند ناقوست
        یکی میگفت ای جانم که #زارع گشته محبوست


        و درناباوری من هم به چشم خویش میبینم
        به منبر رفته ای جانا کُنی توصیف ناموست


        وامّا خطبهٔ اول بخوان و صدگره وا کُن
        بگو بر پیر کنعانی به یغما رفته طاووست


        نه پوتیفار در کاراست و نه زندان زاویرا
        که اینجا هست معشوقی که می آید به پابوست


        ولیکن خطبهٔ آخر هزاران ماه را دیدم
        که در ایوان درگاهت شده مانندِ فانوست


        /و امّا درد دل دختر شهید در ادامه شعر قبلیم /👇👇👇👇👇👇



        چون که دلتنگت شوم میل ِ زیارت میکنم
        کم کمک دارم به تمثال تو عادت میکنم


        بلبل عشقم زند پَر در هوای کویِ تو
        آندمی که دارم از رویت عیادت
        میکنم


        هرچه از تو خواستم ،دادم خداوند جلی
        شرمسارم که چرا اندک عبادت میکنم

        دلبرم رفتی ز معبودت بسی دل میبری
        لا اقل من هم بِبَر دارم حسادت میکنم


        مثل تو شاید ندانم راه و رسم دلبری
        در کنارت آنچه را گویی اطاعت میکنم


        چونکه دانم با وفایی مثل ایام قدیم
        آرزوی مرگ خود ساعت به ساعت میکنم


        سالها خواب از دو دیده رخت بر بست و نَخُفت
        آن شبی که با توأم یک خواب راحت میکنم


        راستی نرگس گُلَت، اُستاد وکدبانو شده
        حرف او اینست بابا گل نثارت میکنم


        اندکی از خاطراتش را بخوانم گوش کن
        گرچه میدانی ببخش دارم جسارت میکنم


        مادرم گفته پدر رفته سفر می آید
        آسمان صاف شود وقت سحر می آید


        و چه زیبا شود آنگاه که آید باران
        انتظارِ منِ درمانده به سر می آید


        میرود اَبر و نمایان شود ان جذّابه
        وپدر هم رهِ آن قرص قمر می آید


        من همان ساقی شبهای پر از اندوهم
        به امیدی که کسی سوی سغر می آید


        ناگهان در نفس باد خزان حس کردم
        بوی پیراهن یوسف به نظر می آید


        نامه ی باد صبا بود که مدهوشم کرد
        گفت چون بسته شود هر دو بصر می آید


        چشم بستم ز جهان چشم دلم بگوشدم
        دیدم از دور یکی مرد خطر می آید


        بستم آزین همه باند دلم را آنشب
        چون که شاهین دلم سوی مقر می آید


        چه ملاقات عجیبی و چه حسّ نابی
        آن زمانی که پدر تا دم در می آید


        نکنم شکوه ز ایامِ پر از خاطره ام
        آخر این خون شهیدان به ثمر می آید

        /ممنون از توجه همه ادبا واساتید گرامی/
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۳۰ تير ۱۳۹۵ ۱۹:۵۰
        خندانک خندانک خندانک
        مجنون ملایری
        چهارشنبه ۳۰ تير ۱۳۹۵ ۰۹:۰۰
        خندانک : خندانک خندانک
        مهدی حریفی
        چهارشنبه ۳۰ تير ۱۳۹۵ ۰۹:۲۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما...مرحبا
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        چهارشنبه ۳۰ تير ۱۳۹۵ ۱۵:۵۹
        درود برشما خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        چهارشنبه ۳۰ تير ۱۳۹۵ ۱۶:۵۲
        مادرم گفته پدر رفته سفر می آید

        آسمان صاف شود وقت سحر می آید

        خندانک خندانک خندانک درود بر شما بزرگوار
        زیباست خندانک خندانک خندانک
        محمود دهقان (سخن حق)
        چهارشنبه ۳۰ تير ۱۳۹۵ ۱۹:۴۳
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        سلام و عرض ادب

        زیبا بود
        مسعود خلیق اخلاقی
        چهارشنبه ۳۰ تير ۱۳۹۵ ۲۲:۱۴
        درود بر شما
        استادم جناب زارع
        بسیار زیبا بود
        اما در شعر زیبای دومتان احساس تغییر وزن کردم
        خندانک خندانک خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        جمعه ۱ مرداد ۱۳۹۵ ۲۱:۵۲
        به یغما رفته طاووست ...

        سلام جناب زارع عزیز خندانک
        احسنت ها
        چه ماهرانه قلم زده اید خندانک
        درودها بر این طبع خندانک خندانک
        چهارشنبه ۳۰ تير ۱۳۹۵ ۱۱:۰۳
        سلامـ میتوانست زیباتر هم باشد
        درود
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0