جمعه ۹ آذر
|
دفاتر شعر محمد علی سلیمانی مقدم
آخرین اشعار ناب محمد علی سلیمانی مقدم
|
😢😢😢☘☘😢😢😢
زماني بينِ مردم الفتي بود
به دلهاشان نشان از رافتي بود
همه از حالِ هم آگاه بودند
غم و رنج از دلِ هم مي زدودند
به شاديِ رفيقان جملگي شاد
ز بخل و كينه ها بودند آزاد
-+++++++++++++++-
چه بر ما رفته كه چون خار گشتيم
ز خوبي اين چنين بيزار گشتيم
همه درگيرِ درد و رنجِ خويشيم
دگر فارغ ز حالِ قوم و خويشيم
كسي هم گر ز خود برتر ببينيم
به چشمان گوييا اخگر ببينيم
-+++++++++++++++-
كجا رفت آن صفاي بينِ مردم
چرا مردانگي كَم گشته يا گُم
چنين فارغ ز يكديگر چراييم
چرا عاري ز مهر و بي وفاييم
تعارف تكّه پاره كردنِ ما
براي خود شده نوعي معمّا
-+++++++++++++++-
ارادت هاي ما باشد زباني
فقط داريم ژستِ مهرباني
براي وعده دادن هاي بيجا
همه هستيم قبراق و مهيا
وليكن در عمل طرفي نبنديم
كه خود بر اسبِ لنگِ خويش بنديم
-+++++++++++++++-
زبان در مدحِ يكديگر گشاييم
وليكن در عمل بادِ هواييم
صداقت را ز دل بيرون نموديم
پس از آن زيرِ گل مدفون نموديم
خداوندانِ لاف و ادّعاييم
رفاقت ها كجا و ما كجاييم
-+++++++++++++++-
چه بر ما رفته كه اين گونه گشتيم
چرا اينقدر بد خوي و پلشتيم
ز عشق و معرفت بيزار هستيم
ز خودخواهي همه بيمار هستيم
چرا آلوده ي رنگ و رياييم
چو بيمارانِ بر غم مبتلاييم
-+++++++++++++++-
طلسمِ دشمني بايد شكستن
از اين ما و مني، بايد گسستن
براي روزهاي رستگاري
بوَد از بهرِ انسان راهكاري
وَ آن باشد طريقِ آدميّت
به دور از ادّعا و از منيّت
-+++++++++++++++-
سليماني مقدم 24-03-1395
😢😢😢🌿🌿😢😢😢
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.