پنجشنبه ۱۵ آذر
|
دفاتر شعر جلال سلطانیا (فریاد تا همیشه)
آخرین اشعار ناب جلال سلطانیا (فریاد تا همیشه)
|
عرصه بر ما میکند نادانی ما تنگ تر
میشود نقش خِرد در صحنه ها کم رنگ تر
چون که رسم راه رفتن از کلاغ آموختیم
راهمان شد دورتر ، پاهایمان هم لنگ تر
ای خدای مرد و زن ، بنشین دگر بر جای خود
مرد را از نو بساز ، در خاک او زن چنگ تر
مرد را کی دهخدا معنای نر بودن نمود
هر کجا اندیشه برتر ، مرد و زن هم سنگ تر
بوسه ی همسر به نزد کودک از افیونگری
با کدام تعریف از مردانگی شد ننگ تر؟
گر ستون خانه مرد است ، زن هوای خانه است
زندگی با ساز زن خوش لحن و خوش آهنگتر
میزنم "فریاد " زن را از گلوی مرد خود
میشوم در گوش خود کر کرده زنگ و زنگتر
.
پ. ن : ای زن ، بابت جانی که میبخشی و سیلی که دستمزد میگیری مرا ببخش...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.