سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        شب برفی

        شعری از

        سهیل حاتمی

        از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵ ۱۷:۵۷ شماره ثبت ۴۷۴۱۰
          بازدید : ۸۷۹   |    نظرات : ۲۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سهیل حاتمی
        آخرین اشعار ناب سهیل حاتمی

        بامن ان شب برفی از نیمه ی شب گذشتی
        اندم که به پارک رسیدیم به روی صندلی نشستی
        بگفتی به کنارم بنشین حرف بزن برای من
        نشستم لب گشودم همه تن گوش شدی بپای من
        ازعمق نگاهت عشق هویدا گشت در چشم غزالت
        من دیوانه  خنده زنان حظ  بردم از خشم  حالت
        تو بگفتی میپرستم تو را  تامرز خدایی
        من دیوانه بگفتم میترسم از طرزجدایی
        ساعتی برروی صندلی پارک نشستیم
        دردل خودعهدی بزبانگاه خاک بستیم
        توهمه ناز فلک ریخته در صورت ماهت
        من دلباخته هنوز نگران وچشم به راهت
        موج  دریا همه سان گیسویت  پریشان
        من ازترس عالم وادم به سویت گریزان
        تو دگرمراازدیکته ی قسطنطنیه هیچ مترسان
        قوس های تنت را زبرهستم سان باده پرستنان
        اسمان انگارهوای باریدن دارد به سر
        بخت خوابیده ی من خسته ترازهردربه در
        ماه دربرکه ی این پارک چه بانازنشسته
        بخت من وتو ما شدن انگارازاغازبسته
        همه عالم پوزخنددردل غم دررخ به رخت سیاهمون
        تیام گریان  نگهبان  پارک  به بخت سیاهمون
        اسیر حرف مردم شدم از سیرت پاکم
        اما هنوز دلباخته در این عشرت خاکم
        من دیوانه بگفتم زندگی تو سرخرامان منی
        اشک درتیامت بلغزید بگفتی فرشته ی نگهبان منی
        روزاول بعد ازان پرسه زدنها گفتی تاحال عاشق شده ای
        بالحنی غم الودگفتم سان سهراب اسیر قایق شده ای
        توعاشق بودی من درمسلخ ایمان
        من عاشق شدم توازعشق گریزان
        بگذشت روزها که توگفتی این ره کارمانیست
        تو دگر بگذراز من پدرعشق یارمانیست
        بگفتی ازاین شهرسرد سفرکن
        فکرعشق مرادگرازسربه درکن
        اشک حلقه زد بر تیام بی گناهم
        بغض پیچیددرگلوییم درتمنای نگاهم
        همه تن سردشدم دگرازپای نشستم
        یک ان بی خود زخود نفهمیم که هستم
        گفتم من دیوانه هرگزنتوانم نتوانم
        بی تو زنده باشم هرگزنمانم نمانم
        تودگرمراهیچ نگاهم نکردی تن توازاین جدایی لرزید
        عاشق فرشته ی نگهبان تو ازته دل خدایی خندید
        یادم امدشبی به روی صندلی پارک تنها نشستم
        باهق هق گریه وخنده مستانه باعهدی باخدابستم
        من ازاین عشق ازاین شهرگذشتم
        اما دنبال نگاهت تابه سحر گشتم  و گشتم
        نشنیدم دگراز تو هیچ کلامی
        درجواب سلامم هیچ سلامی
        من به دنبال تو همه ی شهرگشتم وگشتم
        های های باچه حالی ازان بوستان گذشتم
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        سه شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵ ۱۵:۴۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود
        زیبا بود خندانک خندانک خندانک
        وحس وحال خوبی داشت
        اما مشکلاتی ازجمله لغزش زنی داشت
        وبایدویرایش شه
        موفق باشید خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵ ۲۰:۰۶
        درود گرامی خندانک خندانک خندانک
        مهدی حریفی
        دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵ ۲۳:۵۱
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بر تو سهیل عزیز..مرحبا..زیبا بود...نقد با اساتید عزیز اما محتوای اثر جالب بود که با کمی بازنگری بهتر و زیباتر هم میشه
        ردپای زنده یاد فریدون مشیری در قسمت هایی از اثر آشکار بود
        درود بر تو ...مانا باشی
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علیرضا کاشی پور محمدی
        سه شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵ ۰۵:۵۷
        سلام تیک نقد را فعال کنید
        باقر رمزی ( باصر )
        سه شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵ ۰۵:۵۸
        سلام و درود بزرگوار طعم خوش سروده تان را فراموش نخواهم کرد
        مرحبا خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        شعر حقیر با عنوان (مفتی و زاهد) هم نیاز به نقد دارد لطفا گوشه چشمی داشته باشید
        نیره ناصری نسب
        سه شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۴۲
        درود بر شما شاعر گرانقدر

        پس از مدت ها شعر جدیدی از شما می خوانیم

        احساس خود را به زیبایی بیان کردید

        قلمتان پایدار و همچنان بسرایید خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۱۳
        درود برشما . خندانک خندانک خندانک خندانک
        لیلا باباخانی (سما الغزل )
        سه شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۴۱
        سلام ودرود
        همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم.......
          مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
        سه شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵ ۱۳:۴۹
        سلام و درود
        خیلی عالی بود

        لذت بردم از سروده زیبای شما
        دعوتید به جرعه ای از نوشته هایم که نقد زیبای شما را محتاجم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فرزانه جعفرزاده
        چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۵ ۱۶:۲۳
        خندانک
        حسن بذرگری(آیین نیشابوری)
        سه شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۴۲
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        گویم که سهیل من نباشی
        شاید که رفیق من نباشی
        پرسم که انیس من نباشی
        پرسم که غریب من نباشی
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4