31
ربوبیت شفاعت می پذیرد
توسل می کند دستت بگیرد
کمال بردباری از تو داند
چگونه در عذابت او بماند
و یا آتش کند او را شکنجه
در آن حالی که امیدش چو بنده
به فضل تو بُوَد او آرزویش
و رحمت از تو دارد روبرویش
و نیز آیا چرا در شعله هایش
بسوزد، بشنوی تو آن صدایش
تو می بینی مقامش در چنین حال
چگونه ماند او در آتش و زال
گرفتار است بین پله هایش
به جرم آن گناه و ناله هایش
زبانیه چرا زجرش نمایند
که آنها نیز از امر خدایند
امیدش این بود از تو خدایا
تو آزادش کنی از هر بلایا
در این صورت مگر ممکن بود آن
که تو او را رهائی چون اسیران
32
ابد من این چنین ظنی ندارم
و این از فضل تو دور است یارم
شباهت هم ندارد آن به احسان
که داری در تعامل با مسلمان
33
یقینم گر نبود امر و نهانت
عذابی بر نگیرد منکرانت
مقدر هم نمی شد جابران را
در آن آتش نهی نا صابران را
شود آتش سلام و هر زمانی
کسی در آن نه جائی یا مکانی
34
ولی تو ای مقدس ای پر از داد
ز عدلت اینکه کردی این قسم یاد
که آن دوزخ برای کافران است
ز جن و انس و دیگر منکران است
جهنم را پر از دشمن کنی زود
در آن دائم بماند غیر محدود
ز انعام و کرم فرموده بودی
ثنایت بس بزرگ ، افزوده بودی
مگر مؤمن ، و منکر ، هم نظیرند
برابر نیست، ایندو در نفیرند
35
خدا! آقای من! محتاج و زارم
به پاس قدرتت ، درخواست دارم
در این ساعت در این شب هر گناهی
هر آنچه معصیت یا هر تباهی
ببخشی تو برایم در همه حال
تمام جرم من یا هر چه اشکال
و هر زشتی که من پنهان نمودم
و یا جهلی به آن وابسته بودم
نهانش کرده ام یا کردم اعلان
خفا یا ظاهراست و کار بطلان
و هر زشتی به دستورت نوشتند
کرام الکاتبین از من گرفتند
همه اعضای من همراه آنان
چو شاهد تو نهادی یا نگهبان
مراقب بوده ای از پشت آنان
و شاهد گشته ای بر آنچه پنهان
ولی با رحمتت مخفی نمودی
به فضلت پوششی بر آن فزودی
و می خواهم فزون گردم ز نعمت
تفضل می کنی با هرچه رحمت
بگیرم بهره از نیکی و احسان
که دادی همچو فیضی تو به انسان
و از احسان و رزقم هرچه کامل
فزون گردد نصیبم سخت شامل
ببخشای آن خطاهای گذشته
بپوشان ای خدا هر چه نهفته
36
تو اربابم! ، تو اربابم! ، تو ارباب!
منم عبد توأم ، من را تو دریاب
ای آنکه مالک هر اختیارم
در این دنیا پریشان و نزارم
تو ای ربم! تو ای ربم! تو ای رب!
من از تو خواهشی دارم در این شب
به پاس حق و قدست یا صفاتت
به اسمائت ، نیازم التفاتت
شب و روزم به ذکرت برگزارم
و پیوسته به خدمت ماندگارم
شود اعمال من نزد تو مقبول
همه ورد و دعایم بر تو موکول
همیشه بنده ی تو من بمانم
چه در ظاهر ، و باطن یا نهانم
37
خدایم! سیدم! ای تکیه گاهم
به نزدت شکوه بردم تو پناهم
خدایا! ای خدایا! ای خدایم!
تو دستم را بگیر و این ندایم
و محکم ساز اعضایم به نیرو
برای خدمتت عزمم به هر سو
عنایت کن که باشم از تو ترسان
و در خدمت بمانم من بدینسان
به سرعت سوی تو آیم ، فقیرم
به هر میدان من پیشی بگیرم
به شوق افتم میان شوق اشخاص
و نزدیکت شوم با هر چه اخلاص
بترسم از تو در دل هم روانم
چو موقن در خفا یا در زبانم
و گرد آیم به نزد رحمت تو
میان مؤمنان در خدمت تو
38
هر آنکس نیت سوئی به من کرد
خودت هم نیتی بد کن به آن فرد
و هرکس مکر من دارد ، خدایم
بسازی چاره اش با این دعایم
قرارم تو بده از بندگانت
نصیب بهتری دارا ز شانت
به نزدت منزلت بر من عطا کن
مرا با آن تقرب هم جزا کن
و حقا کس چنین راهی نیابد
مگر با فضل تو هرگز نتابد
ببخشا بر من از قرب و عبادت
نگه دار این گدا، در هر سعادت
زبانم را به ذکرت کن سخنران
دلم را پر محبت کن و این جان
چه زیبا میشود ای رب رحمان
اگر منت نهی بر من به احسان
دعایم را اجابت کن به غفران
گناه و لغزشم نا دیده گردان
چرا چون حکم تو این بوده هموار
عبادت ها ز هر کس امر تو یار
به دستورت دعا باید نمایم
اجابت را ضمانت از خدایم
39
به سویت ای خدایم کرده ام روی
دو دستم را به نزدت برده ام سوی
دعایم را اجابت کن مریدم
محقق کن برای من امیدم
امیدم را مبر از فضلت اکنون
تو حفظم کن ز هرچه دشمن دون
ز شر انس و جن محفوظ گردان
بمانم در پناهت ای نگهبان
40
ای آنکه در رضامندی سریعی
تو والائی تو پر ارج و بدیعی
بیامرز آنکه سرمایه ندارد
به جز این یک دعا پایه ندارد
چرا؟ چونکه کنی آنچه بخواهی
تو ای بر آنچه مخفی بس گواهی
ای آنکه نام تو مثل دوایم
و ذکرت موجب قرب و شفایم
اطاعت از تو افزون در غنایم
دعایم همچو خواهش در ندایم
تمام مایه ام هست این دعایم
ترحم کن تو بر من ای خدایم
ای آنکه می دهی نعمت فراوان
و نقمت می زدائی از دل و جان
تو نور آنکه در ظلمت نشسته
تو عالم بی معلم غیر خسته
درودت بر محمد با تبارش
قرین رحمتت کن بر قرارش
چنان کن با من آنچه درخورت هست
نه آنگونه سزاوار من پست
خدا! رحمت فرستد بر محمد
و بر آل محمد ، آل احمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد
التماس دعا
صادق عماری
31
يا مَوْلاىَ فَكَيْفَ يَبْقى فِى الْعَذابِ وَهُوَ يَرْجُو ما سَلَفَ مِنْ حِلْمِكَ , اَمْ كَيْفَ تُؤْلِمُهُ النّارُ وَهُوَ يَاءْمَلُ فَضْلَكَ وَرَحْمَتَكَ اَمْ كَيْفَ يُحْرِقُهُ لَهيبُها , وَاَنْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَتَرى مَكانَهُ اَمْ كَيْفَ يَشْتَمِلُ عَلَيْهِ زَفيرُها وَاَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ , اَمْ كَيْفَ يَتَقَلْقَلُ بَيْنَ اَطْباقِهاوَاَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ ،اَمْ كَيْفَ تَزْجُرُهُ زَبانِيَتُها وَهُوَ يُناديكَ يا رَبَّهُ , اَمْ كَيْفَ يَتَقَلْقَلُ بَيْنَ اَطْباقِهاوَاَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ ،اَمْ كَيْفَ تَزْجُرُهُ زَبانِيَتُها وَهُوَ يُناديكَ يا رَبَّهُ , اَمْ كَيْفَ يَرْجُو فَضْلَكَ فى عِتْقِهِ مِنْها فَتَتْرُكُهُ فيها ,
اى مولاى من پس چگونه در عذاب بماند با اينكه به بردبارى سابقه دارت چشم اميد دارد ، يا چگونه آتش او را بيازارد با اينكه آرزوى فضل و رحمت تو را دارد ، با اينكه تو صدايش را بشنوى و جايش را ببينى يا چگونه شراره هاى آتش او را دربرگيرد يا چگونه شعله آتش او را بسوزاند با اينكه تو ناتوانيش دانى ، يا چگونه در ميان طبقات آتش دست و پا زند با اينكه تو صدق و راستگوئيش را دانى يا چگونه موكلان دوزخ او را با تندى برانند با اينكه تو را به پروردگارى بخواند ، يا چگونه ممكن است كه اميد فضل تو را در آزادى خويش داشته باشد ولى تو او را به حال خود واگذارى ،
ربوبیت شفاعت می پذیرد
توسل می کند دستت بگیرد
کمال بردباری از تو داند
چگونه در عذابت او بماند
و یا آتش کند او را شکنجه
در آن حالی که امیدش چو بنده
به فضل تو بُوَد او آرزویش
و رحمت از تو دارد روبرویش
و نیز آیا چرا در شعله هایش
بسوزد، بشنوی تو آن صدایش
تو می بینی مقامش در چنین حال
چگونه ماند او در آتش و زال
گرفتار است بین پله هایش
به جرم آن گناه و ناله هایش
زبانیه چرا زجرش نمایند
که آنها نیز از امر خدایند
امیدش این بود از تو خدایا
تو آزادش کنی از هر بلایا
در این صورت مگر ممکن بود آن
که تو او را رهائی چون اسیران
32
هَيْهاتَ ما ذلِكَ الظَّنُ بِكَ وَلاَالْمَعْرُوفُ مِنْ فضْلِكَ َ وَلا مُشْبِهٌ لِما عامَلْتَ بِهِ الْمُوَحِّدينَ مِنْ بِرِّكَ وَاِحْسانِكَ ,
چه بسيار از تو دور است و چنين گمانى به تو نيست فضل تو اينسان معروف نيست و نه شباهت با رفتار تو نسبت به يگانه پرستان دارد با آن نيكى و احسانت كه نسبت بدانها دارى ،
ابد من این چنین ظنی ندارم
و این از فضل تو دور است یارم
شباهت هم ندارد آن به احسان
که داری در تعامل با مسلمان
33
فَبِالْيَقينِ اَقْطَعُ لَوْ لا ما حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذيبِ جاحِديكَ وَقَضَيْتَ بِهِ مِنْ اِخْلادِ مُعانِديكَ , لَجَعَلْتَ النّارَ كُلَّها بَرْداًوَسَلاماً وَما كانَ لاِحَدٍ فيها مَقَرّاً وَلا مُقاماً ,
و من بطور قطع مى دانم كه اگر فرمان تو در معذب ساختن منكرانت صادر نشده بود و حكم تو به هميشه ماندن در عذاب براى دشمنانت در كار نبود ، حتماً آتش دوزخ را هر چه بود به تمامى سرد و سالم مى كردى وهيچكس در آن منزل و ماءوا نداشت ،
یقینم گر نبود امر و نهانت
عذابی بر نگیرد منکرانت
مقدر هم نمی شد جابران را
در آن آتش نهی نا صابران را
شود آتش سلام و هر زمانی
کسی در آن نه جائی یا مکانی
34
لكِنَّكَ تَقَدَّسَتْ اَسْماَّؤُكَ اَقْسَمْتَ اَنْ تَمْلاَها مِنَ الْكافِرينَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنّاسِ اَجْمَعينَ وَاَنْ تُخَلِّدَ فيهَاالْمُعانِدينَ , وَاَنْتَ جَلَّ ثَناؤُكَ قُلْتَ مُبْتَدِئاً وَتَطَوَّلْتَ بِالاِْنْعامِ مُتَكَرِّماً، اَفَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ ,
ولى تو اى خدايى كه تمام نامهايت مقدس است سوگند ياد كرده اى كه دوزخ را از كافران از پريان و آدميان پركنى و دشمنانت را براى هميشه در آن جا دهى ، و تو كه حمد ثنايت برجسته است در ابتداء بدون سابقه فرمودى و به اين انعام از روى بزرگوارى تفضل كردىكه فرمودى آيا كسى كه مؤ من است مانند كسى است كه فاسق است ؟ نه يكسان نيستندد ،
ولی تو ای مقدس ای پر از داد
ز عدلت اینکه کردی این قسم یاد
که آن دوزخ برای کافران است
ز جن و انس و دیگر منکران است
جهنم را پر از دشمن کنی زود
در آن دائم بماند غیر محدود
ز انعام و کرم فرموده بودی
ثنایت بس بزرگ ، افزوده بودی
مگر مؤمن ، و منکر ، هم نظیرند
برابر نیست، ایندو در نفیرند
35
الهى وَسَيِّدى فَاَسْئَلُكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتى قَدَّرْتَها وَبِالْقَضِيَّةِ الَّتىحَتَمْتَها وَحَكَمْتَها وَغَلَبْتَ مَنْ عَلَيْهِ اَجْرَيْتَها , اَنْ تَهَبَ لى فى هذِهِ اللَّيْلَةِ وَفى هذِهِ السّاعَةِ
, كُلَّ جُرْمٍ اَجْرَمْتُهُ وَكُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ وَكُلَّ قَبِيحٍ اَسْرَرْتُهُ , وَكُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ كَتَمْتُهُ اَوْ اَعْلَنْتُهُ اَخْفَيْتُهُ اَوْاَظْهَرْتُهُ , وَكُلَّ سَيِّئَةٍ اَمَرْتَ بِاِثْباتِهَا الْكِرامَ الْكاتِبينَ الَّذينَ وَكَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ مايَكُونُ مِنّى , وَجَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَىَّ مَعَ جَوارِحى وَكُنْتَ اَنْتَ الرَّقيبَ عَلَىَّ مِنْ وَراَّئِهِمْ وَالشّاهِدَ لِما خَفِىَ عَنْهُمْ , وَبِرَحْمَتِكَ اَخْفَيْتَهُ وَبِفَضْلِكَ سَتَرْتَهُ , وَاَنْ تُوَفِّرَ حَظّى مِنْ كُلِّ خَيْرٍ اَنْزَلْتَهُ ،اَوْاِحْسانٍ فَضَّلْتَهُ اَوْ بِرٍّ نَشَرْتَهُ اَوْ رِزْقٍ بَسَطْتَهُ اَوْ ذَنْبٍ تَغْفِرُهُ اَوْ خَطَاءٍتَسْتُرُهُ ,
اى معبود من و اى آقاى من بحق آن نيرويى كه مقدرش كردى و به فرمانى كه مسلمش كردى و صادر فرمودىو بر هر كس آن را اجرا كردى مسلط گشتى ، از تو مى خواهم كه ببخشى بر من در اين شب و در اين ساعت ، هر جرمى را كه مرتكب شده ام و هر گناهى را كه از من سرزده و هر كار زشتى را كه پنهان كرده ام ، و هر نادانى كه كردم چه كتمان كردم و چه آشكار چه پنهان كردم و چه در عيان ، و هر كار بدى را كه به نويسندگان گراميت دستور يادداشت كردنش را دادى همان نويسندگانى كه آنها را موكل بر ثبت اعمال من كردى و آنها را ، به ضميمه اعضاء و جوارحم گواه بر من كردى اضافه بر آنها خودت نيز مراقب من بودى و گواه اعمالى بودى كه از ايشان پنهان مى ماند ، و البته به واسطه رحمتت بود كه آنها را پنهان داشتى و از روى فضل خود پوشاندى ، و نيز خواهم كه بهره ام را وافر و سرشار گردانى از هر خيرى كه فرو ريزى يا احسانى كه بفرمائى يا نيكيهايى كه پخش كنى يا رزقى كه بگسترانى يا گناهى كه بيامرزى يا خطايى كه بپوشانى ،
خدا! آقای من! محتاج و زارم
به پاس قدرتت ، درخواست دارم
در این ساعت در این شب هر گناهی
هر آنچه معصیت یا هر تباهی
ببخشی تو برایم در همه حال
تمام جرم من یا هر چه اشکال
و هر زشتی که من پنهان نمودم
و یا جهلی به آن وابسته بودم
نهانش کرده ام یا کردم اعلان
خفا یا ظاهراست و کار بطلان
و هر زشتی به دستورت نوشتند
کرام الکاتبین از من گرفتند
همه اعضای من همراه آنان
چو شاهد تو نهادی یا نگهبان
مراقب بوده ای از پشت آنان
و شاهد گشته ای بر آنچه پنهان
ولی با رحمتت مخفی نمودی
به فضلت پوششی بر آن فزودی
و می خواهم فزون گردم ز نعمت
تفضل می کنی با هرچه رحمت
بگیرم بهره از نیکی و احسان
که دادی همچو فیضی تو به انسان
و از احسان و رزقم هرچه کامل
فزون گردد نصیبم سخت شامل
ببخشای آن خطاهای گذشته
بپوشان ای خدا هر چه نهفته
36
يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ , يا اِلهى وَسَيِّدى وَمَوْلاىَ وَمالِكَ رِقّى يا مَنْ بِيَدِهِ ناصِيَتى يا عَليماً بِضُرّى وَمَسْكَنَتى يا خَبيراً بِفَقْرى وَفاقَتى , يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ , اَسْئَلُكَ بِحَقِّكَ وَقُدْسِكَ وَاَعْظَمِ صِفاتِكَ وَاَسْماَّئِكَ , اَنْ تَجْعَلَ اَوْقات
مناجاتی زیباست