من از عاشق شدن در پیرسالی سخت می ترسم
حقیقت از دل پــر ، دسـت خالی سخت می ترسم
بـــه سیـــر قهقرایـی رفتـــم از بس در جوانسالی
بـــه روز پیـــــری از اوج تـعالــی سخت می ترسم
ندارم شکـــوه ای از وضـــع روحـی - معنـوی ، اما
ز وحشتناکــــی اوضــاع مالــی سخت می ترسم
در آن محفل که ساقی اشک رز درشیشه میریزد
تبسّم گـــر کنــــد جــام سفالی سخت می ترسم
طبیب آمـــد بـــه بالین مـن و نبضـم گرفت و گفت:
ز هذیانهـــای بیمــــار خیالــــی سخت می ترسم
چنــان خــــو کــــرده بــــا رخدادهای طالع نحسم
که گرقسمت شودفرخنده فالی سخت می ترسم
تـــو را دیدم ، دلــم لرزید و پایم سست شد ، اینک
از ایــن کیفیـت حالی بــه حالی سخت می ترسم
مقابل چون که شد آیینه بامن صاف وصادق گفت:
از ایــــن آدم نمــــــای لاابالـــی سخت می ترسم
پس از عمــــری بــه سر بردن در اوج تلخکامی ها
در این هنگامه از شیرین مقالی سخت می ترسم
ز گشتـــاپـــوی بی هنگام عـزرائیــل خوفم نیست
کند اجــــرا چـــو حکـم انتقالی سخت می ترسم!
از ایــــن آدم نمــــــای لاابالـــی سخت می ترسم
درود استادبزرگوارم
مثل همیشه زیبا ومحکم بود
میلاد مهدی موعود منجی برحق عالم بشریت برشما مبارک