آغوش خدا

درود بانو لاله ی عزیزم
عارفانه عاشقانه روسپید وزیبا بود
مثل دل عاشقت
لذت بردم مهربان

به به ... عالی ...

ماه سرودید خواهرم
ماه
یاد شعر فروغ افتادم

گرخدابودم ملایک راشبی فریاد می کردم
سکه ی خورشید را درکوره ی ظلمت رهاسازند
خادمان باغ دنیارا به روی خشم می گفتم

برگ زرد ماه را از شاخه ی شبها جداسازند


ابیات استاد قزوه هم فوق العاده زیبابود
درود برشماخواهر زیبا نگارم

عرض ادب و سلااااااااااام
خدمت سرکار علیه استاد ارجمندم بانو الاله
بی نهایت هنرمندانه بود با درونمایه ی ادبی
احسنت و احسنت ......
البته یکی دو جایی اشتباه تایپی بود .
..................................................
من و تو در آغوش خداییم، که همین نزدیکی هاست!!!
بسیار بسیار زیباست

تو را می‌پرستم چون سزاواری
خانم لااله سرخ
افرین و بسیار زیبا بود

اگر جز این بود


ذره ای از مهرش را


در نامه ی عشقم به \"تو\"


جا نمی گذاشت !


من و تو در آغوش خدایی که همین نزدیکی هاست!!!

درود بر آلاله جان مهربانم استاد بانوی بزرگوارم
بسیار زیبا سرودی استادم
مِهر خدا را در قلب های ساده پیدا کردم پرصداتر از هر خاموش و خاموش تر از هر هیاهو روشنتر از لبخند و شفاف تر از اشک

درود براند یشه ی شما با نوی بزرگوار


بسیار زیبا سرودید و بهره بردم

پرنده. .
نمی داند
ب کدام سو پر بکشد
ک پر پروازش ب قفس بر نخورد
----
مثل همیشه لذت بردم

سلام وصبح به خیر بانوی گرامی
بعد از نماز صبح زیباترین شعررا خواندم
......اگر جز این بود...
بسیار زیبا نازنین
سربلند باشید

در آغوش خدایی که همین نزدیکی هاست ...

به به!
عالی
درود و تحسینم را پذیرا باشید بانو

از همان آغاز


\"ما\" را ترساندند!......

سلام بانو همین کوتاه کافیست تا بفهمیم


ممنون

ترس و عشق هیچگاه یکجا و با هم همنشین نمی شوند. شما از کسی که می ترسید نمی توانید دوستش داشته باشید. این یک قانون است. البته بصورت موردی می توان از کسی که عاشق هستید بترسید اما...اما موردی و نه دائم.
شاعر به مهمترین وجه ایمان اشاره کرد و آن عشق است . خدایی را که دوستش دارد و از آن نمی ترسد. ما از اعمالمان باید بترسیم .از ابلیس درونمان که دائم ما را به خطا تشویق می کند وگرنه خدا که منبع مهربانی است. بسیار زیبا بود و معنی درونش بسیار قابل تامل و دوباره و دوباره خواندن... بهره بردم و درود بر شما

درود ها بر شما خواهر مهربانم
بعد از چند روز آمدم و خوشحالم که با خواندن این شعر از نوع برگشتم
لذت بردم
پایدار باشید

درود بر استاد رحیم زاده
آفرین بر چنین نظر زیبا و شیرین
باید عشق خداوند را در دل بندگان زنده کنیم
این شعر رسالت خود را به انجام رسانده است
ولی امروز از همیشه بیشتر دوستش دارم


نجوایم را می شنود


رازهایم را می خواند ؛


...اگر جز این بود


ذره ای از مهرش را


در نامه ی عشقم به \"تو\"


جا نمی گذاشت !


من و تو در آغوش خدایی که همین نزدیکی هاست!!!

سلام و سپاس از شعر زیبای شما
براستی که آن چه ترسناک است دوست داشتنی نمی تواند باشد
و خدا خیلی خیلی خیلی دوست داشتنی است

.................. ....................
درود استاد بانوی زیباااکلام
مولایمان علی(ع) می فرمایند:
گروهی خدا را برای چشم داشت، می پرستند و این پرستش بازرگانان است. گروهی او را از روی ترس عبادت می کنند و این عبادت بردگان است، و گروهی او را سپاسمندانه می پرستند و این پرستش آزادگان است»(نهج البلاغة، ص 510، حکمت 237)
امیر عاشقان عبادت را به سه سنخ تقسیم می کند: عبادت ناشی از ترس، عبادت ناشی از کسب، و عبادت ناشی از میل به سپاس.
و چقدر زیبااااست بندگی از سر عشق...که عین ازادگی است.

من از آن روز که در بند توام آزادم...

سپااااس بابت این سروده ی زیبااااا و با محتوا و هزارااان درود

................. ....................
تقدیم به اهالی خوب شعر ناب:

يك روز ؛ شخصي بهمراه دوستش كه دكتر و رئيس يك بخش بيمارستان بود ؛ به بيمارستان آمد و همراه دكتر جهت ويزيت بيماران بداخل بخش آمده و ديد كه دكتر در ويزيت خود براي بيماران نوشت :

بيمار شماره 1 كباب برگ بخورد و بيمار شماره 2 سوپ بخورد وبيمار شماره 3 غذا نخورد و مابقي غذاي معمولي بخورند و پرسنل اطاعت كردند و بيماران نيز از دكتر تشكر كردند .

آن شخص از دكتر پرسيد : چه دشمني و يا دوستي با اين افراد داشتي كه به يك نفر ؛ كباب و به يك نفر سوپ و به يك نفر ديگر هيچ غذائي ندادي ؟

دكتر گفت : شرايط اين 3 بيمار با مابقي فرق داشت ؛ بيمار شماره 1 زخم معده داشت و بيمار شماره 2 ناراحتي ريوي داشت و بيماره شماره 3 ميبايست به اطاق عمل ميرفت .

آن شخص با فكر اين اتفاق و تجربه ؛ آن شب را نخوابيد وبا خود فكر كرد و بالاخره به نتيجه رسيد و با خود گفت : اگر تصميمات دكتر؛ در جهت نجات انسانها بوده و دشمني نداشته ؛ پس خداوند با اين عظمت كه كارها يش از روي حكمت است ؛ تصميماتش نيز همين گونه است و ما به علت ناداني خودمان ؛ از خدا گلايه ميكنيم كه : چرا خدا فلان چيز را به فلاني داده وبه ما نداده ؟ و...
از خدا طلب بخشش كرد و گفت :
خدايا ما را به خاطر گلايه هايمان كه از روي ناداني است ؛ ببخش

سلام و عرض ادب خدمت سرکارخانوم استاد رحیم زاده
شعر متعالی شما را خواندم و آموختم ولی حالا انتقام بگیرم یا ...دستم خالی است و چیزی نیافتم وگرنه می گرفتم....خیلی شعر روشن گری بود و پاسخ دهنده ذهن فقط ویترین اول اگر نو و ابتکاری شود فقط پایان می ماند و نتیجه که حتما در اثر شروع خوب ...احتمالا هماهنگی خودبخودی داشته باشد....احتمالا متوجه مطلب نشوید ...خب ده صفحه را جا داده ام در پنج خط و وقت کم و کار فراوان و ما هم تنبل....

درود بر بانوی فرهیخته
چه زیبا خداوند زیبا آفرین را توصیف کرده اید

...اگر جز این بود

ذره ای از مهرش را

در نامه ی عشقم به \"تو\"

جا نمی گذاشت !

من و تو در آغوش خدایی که همین نزدیکی هاست!!!

- قشنگ بود بانو

درود بر بانوی گرامی
آنقدر نظریات بزرگواران کامل و ارزنده بود که دیگر کلامی در ابراز تحسین یافت نمیگردد
با آرزوی مؤفقیت

سلام بانو عزيزم
زيباااااااااااااا بود
وقتي خدا باشه زيباست هر کجا حتي تو تصوير شعر
خيلي،خيلي لذت بردم
دوست دارم اشعاري که اسم خدا باشه

سرکارخانم رحیم زاده، بانوی گرامی، سلام علیکم.
.............................................................................
مضمون جالبی راانتخاب نموده اید.
چیزی که همیشه چون چماق برسرمان کوبیدند.....درحالیکه هرپیامبری، ابتدای سخنش، مژده است وبشارتِ مهربانیِ خالقِ زیبایی ها....مشکل دراین است که کلمه ی (تقوا)، ازابتدا بَد، تعبیرشده.... (بترسید ازخداوند).....که اصلِ ان هست (بترسید ازگناه ،درمحضرِ خداوند).......دستمریزاد بزرگوار.....

درود بانوی گرامی بسیار زیبا ترسیم فرمودید رابطه عاشقانه انسان وخدا را دست مریزاد

درود بر سرکار عالی که دست گذاشتید بر یکی از دردهای کودکی هامان

سلام سرکار خانم رحیم زاده عزیز
بسیار زیبا
درود بر معانی شعر شما و استاد قزوه

دروئ بر شما بانوی گرامی
بسیار زیبا و سر شار از احساس سروده اید لذت بردم

از همان آغاز
\"ما\" را ترساندند!
درود بر شما

سلام و درود فراوان
قلمتان بسیار شیرین و تواناست.
موفق و پیروز باشید

سلام
به به نجوایی حکیمانه
در عالیترن نوع خود

شاعرانه بود

درود بر شما بانو
بسیار زیبا گفته اید
دست مریزاد

با سلام استاد بسیار عالی سروده اید موفق باشید

موضوع بسیار جالبیه و هر روز هم برای گفتن حرفهایی داره...

طیب الله ...

سلام بانو رحیم زاده گرامی
بسیار زیبا بود

ز دنیا گر خطر دارد نترسید
گهی باران غم بارد نترسید
-
بسی با عشق باید در خطر رفت
خطا کرد آنکه گرگی دید و در رفت
-
نترسان بچه گر چاقو به دست است
که ترسیدن برای او شکست است

سلام و عرض ادب خدمت بانو رحیم زاده عزیز

سپید زیبایی را با عشق و عرفان آمیخته اید

تازگی خاص داشت و بسیار زیبا بود

درود بر احساس نابتان

مارانه غم دوزخ ونه حرص بهشت است
خوش بادت ازآن عشق که در دل همه هشته است

درود بر خواهر خوبم سیده بانو رحیم زاده
همشعری خوبم
خواستم تو وبلاگتون هم برای این شعر نظر بذارم نتونستم
ولی باید عرض کنم مثل همیشه با احترام خواندم و لذت بردم
خواهری مانا باشی

سلام خواهر گلم
عید ولادت مبارک
عالی، زیبا وباشکوه

درود خواهر گرامی
و استاد ارجمند
بسیار زیبا فرمودید
به امید روزی که عاشقانه از خدا بترسیم و نه جاهلانه

درود بر شما.... لذت بردم