پنجشنبه ۸ آذر
|
دفاتر شعر محمد علی سلیمانی مقدم
آخرین اشعار ناب محمد علی سلیمانی مقدم
|
درودها،
مصاریع داخل پرانتز از دوستانم و بقیه از بنده هستند. امید که خیلی حوصله تان سر ن رود
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.
(من فقط آن با یاد چشمانت شکوفا می شوم)
غنچه ای هستم که با شهدِ لبت وا می شوم
سروِ بالای تو را می بینم و تا می خورم
بیدِ مجنون گشته و پیشِ تو دولّا می شوم
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
(رفتی و در کنج این ویرانه ام تنها شدم)
بی تو از شادی و شور و شوق هم منها شدم
خسته از بی مهریِ تو از همه دل کنده ام
در میانْ جمعم امّا دور از تن ها شدم
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
(من فقط با عشق دنیا را گلستان می کنم)
هر کویری را به زورِ عشق بستان می کنم
از شرابِ چشم تو یک جام می نوشم سپس
از خوشی رقصی میانِ جمع مستان می کنم
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
(من نمی دانم تو با این نرمی و این دلبری)
پس چرا از سنگِ خارا هم کمی محکم تری
نازِ چشمانت ولی تا پای جان خواهم خرید
چون برای من به دنیا از تمامی بهتری
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:؟:؟؟
(سبزِ سبزی مثل یک جنگل پر از عشق و امیدی)
من سکوت و انتظارم تو همه شور نویدی
بسته ی زنجیر گیسویت تمامِ عمر ماندم
عاقبت این صیدِ افتاده به دامت را ندیدی
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
(این تمنای من و ناز نگاه دل کشش)
لشکرِ مژگان و ابرو و جمالْ مهوشَش
جان مشتاق من و بی اعتنایی های او
او و ناز و عشوه و طنازیِ عاشق کشَش
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
(بر دل و جانم خدا را آتشی انداخته)
خنجرِ ابرو برای عاشقِ خود آخته
کرده از من طعمِ داغِ بوسه هایش را دریغ
با رقیبان مهربانی کرده، بر ما تاخته
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
(هر کسی اندازه ی کار و تلاشش لایق است)
این چنین شخصی برای کار کردن شایق است
آن که می چسبد به کارِ خویش با سعی و تلاش
در تمامِ زندگی بر مشکلاتش فایق است
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
(ای نفس های تو سرشار از دم اردیبهشت)
دل شده در بندِ زلفت تا چه باشد سرنوشت
روز و شب سر می گذارم بر سرِ سجاده ام
گاه در مسجد، گهی در دِیر و گاهی در کنشت
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
(می نویسم از تو هر جا هر زمانی بعد از این)
با دلی عاشق ولی سرشارِ از رنج و حزین
دوریت کوهِ گرانِ غم به دوشِ دل نهاد
خورد و ویران گشته ام در زیرِ این بارِ وزین
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
(یوسفم امشب کجایی در غمت ویران شدم)
از بلایی که بیامد بر سرت حیران شدم
تا که با دقت بدوزم خشتک و پیراهنت
صاحبِ یک چرخِ خیّاطیِ کاچیران شدم
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
(هر طرف را دیده ام آخر کجایی؟ نیستی)
فکرِ آن که گشته از عشقت هوایی، نیستی
آن قدر که با رقیبان مهربانی می کنی
با منِ دلداده ی رسوا، خدایی نیستی
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
(هر کجا باشی به دورت مثل یک پروانه ام)
باده گر باشی برایت ساغر و پیمانه ام
نرگسِ مست تو را هم می شوم ناز و ادا
سر به پایت می گذارم تا شوی جانانه ام
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
(مثل کوهی تکیه گاهم باش ای محبوب من)
تا به آخر یار و غمخوارم بمان ای خوبِ من
قدرِ حتی لحظه ای من را در آغوشت بگیر
لشکرْ غم تا شود یکبار هم منکوبِ من
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
(من همان هستم که با یادت غزل خوان می شوم)
خوشنوا چون قمریانِ شکّر افشان می شوم
مست می گردم فقط با گوشه ی چشمی ز تو
توی شالیزارِ گیسوی تو مهمان می شوم
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
(خانمش بو برده دارد دلبری شیرین زبان)
نقشه ها دارد برای شوهر خود بی گمان
آنچنان بر فرقِ او خواهد زدن با لنگه کفش
تا رسد فریادِ درد آلود او تا آسمان
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
(کاش دلبر بود اندک مهربان با عاشقش)
می پریدی تا ورای آسمان با عاشقش
نازِ این دلبر به نرخِ جانِ شیدا می خرم
گر بیاید پیشِ چشم دیگران با عاشقش
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:؟
نازِ این دلبر به نرخِ جانِ شیدا می خرم
بر قدومش می نهم چشمان و هم جان و سرم
چشم در چشمانِ او می دوزم و ختمِ کلام
این سری بدّاهه را دیگر به پایان می برم
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:؟
سلیمانی مقدم 17-02-1395
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
جسارتا سوالی دارم
تعریف حضرتعالی از دوبیتی چیست؟