سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 9 آذر 1403
  • روز بزرگداشت شيخ مفيد
28 جمادى الأولى 1446
    Friday 29 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۹ آذر

      گمان کردم تویی

      شعری از

      محمد علی سلیمانی مقدم

      از دفتر من و عاشقانه هایم نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۰:۱۶ شماره ثبت ۴۶۸۰۶
        بازدید : ۱۵۴۴   |    نظرات : ۳۳

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر محمد علی سلیمانی مقدم
      آخرین اشعار ناب محمد علی سلیمانی مقدم

      خانه ام ديشب چراغان شد گمان كردم تويي
      دل درونِ سينه لرزان شد گمان كردم تويي
      در شبِ تنهاييم در کوچه ي دلوا پسي
      باز هم مهتاب، تابان شد گمان کردم تويي
      اندك اندك در ميانِ خاطراتِ دورِ من
      چهره اي زيبا نمايان شد گمان كردم تويي
      در خيالم لحظه اي ديدم كه در آن دورها
      كبكِ زيبايي خرامان شد گمان کردم تويي
      آسمانِ آرزوهايم پر از پروانه شد
      هر كجا شمعي فروزان شد گمان كردم تويي
      با نسيمِ صبحِ صادق روي برگِ لاله اي
      شبنمي آهسته لغزان شد گمان کردم تويي
      باز در باغِ دلم پيچيد، عطرِ عاشقي
      بلبلي مست و غزلخوان شد گمان كردم تويي
      خوشه هاي زردِ گندم با نوازش هاي باد
      همچو گيسويت پريشان شد گمان کردم تويي
      مثلِ سير و سرکه مي جوشيد دل در سينه ام
      تا كه مالامالِ طغيان شد گمان كردم تويي
      ناگهان اندوهِ هجري چنگ زد بر جانِ من
      در دلم يكباره توفان شد گمان کردم تويي
      قطره ي اشكي ز حسرت روي دامانم چكيد
      بعد، چون يك دُرِّ غلتان شد گمان كردم تويي
      قصّه هاي‌ روزهاي با تو بودن شد غزل
      دفترِ من شعر باران شد گمان کردم تويي
      سليماني مقدم 15-02-1395
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۶:۲۵
      قصّه هاي‌ روزهاي با تو بودن شد غزل

      دفترِ من شعر باران شد گمان کردم تويي
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      درود استادبزرگوارم
      مثل همیشه زیبا واستادانه
      دست مریزاد خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
      شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۵:۴۷
      باز هم مهتاب، تابان شد گمان کردم تويي خندانک
      .........................................................دروداستادم....برقرار عاشقانه هایتان
      عباسعلی استکی(چشمه)
      شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۹:۴۴
      درود بزرگوار
      بسیار زیبا و دلنشین بود خندانک خندانک
      لیلا باباخانی (سما الغزل )
      شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۴:۱۱
      سلام استاد گرامی
      صبح زیبای اردیبهشت البرز به خیر
      بسیار زیبا ودلنشین با ردیفی زیبا تر
      سربلند باشید
      صفیه پاپی
      شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۵:۴۴
      ................... خندانک خندانک خندانک .....................
      با نسيمِ صبحِ صادق روي برگِ لاله اي
      شبنمي آهسته لغزان شد گمان کردم تويي
      خندانک
      خندانک
      بسیاااار زیباااا و هزاراان درود استاد زیباااکلامم خندانک خندانک خندانک
      ................... خندانک خندانک خندانک ...................
      هدیه به اهالی خوب شعر ناب:
      مردی در هنگام رانندگی، درست جلوی حیاط یک تیمارستان اتومبیلش پنچر شد و مجبورشد همانجا به تعویض لاستیک بپردازد
      هنگامی که سرگرم این کار بود، ماشین دیگری به سرعت ازروی پیچ های چرخ که در کنار ماشین بودند گذشت و آنها را به درون جوی آب انداخت و آب پیچ ها را برد
      مرد حیران مانده بود که چکار کند. تصمیم گرفت که ماشینش را همانجارها کند و برای خرید پیچ چرخ برود. در این حین، یکی از دیوانه ها که از پشت نرده های حیاط تیمارستان نظاره گر این ماجرا بود، او را صدا زد و گفت:
      از ٣ چرخ دیگر ماشین، از هر کدام یک مهره بازکن و این لاستیک را با ٣ مهره ببند و برو تا به تعمیرگاه برسی
      آن مرد اول توجهی به این حرف نکرد ولی بعد که با خودش فکر کرد دید راست می گوید و بهتر است همین کار را بکند
      پس به راهنمایی او عمل کرد و لاستیک زاپاس را بست.
      هنگامی که خواست حرکت کند رو به آن دیوانه کرد و گفت: «خیلی فکر جالب و هوشمندانه ای داشتی.
      پس چرا توی تیمارستان انداختنت؟
      دیوانه لبخندی زد و گفت:« من اینجام چون دیوانه ام. ولی احمق که نیستم!»
      مجنون ملایری
      شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۷:۲۶
      با سلام استاد بسیار خوب سروده اید موفق باشی
      ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
      شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۹:۳۹
      جناب آقای سلیمانی عزیز، سلام علیکم.
      ............................................................
      درخیالم، لحظه ای دیدم، که درآن دورها
      کبکِ زیبایی ، خرامان شد، گمان کردم تویی
      ...............................................................
      دستمریزاد بزرگوار.....غزلِ بسیار زیبایی ست وبه دل می نشیند.....
      (باپوزش)....(مالامالِ طغیان).....اصطلاحِ زیاد جالبی نیست......ودیگراینکه،
      درچهاربیتِ آخر،ردیفِ (گمان کردم تویی) به هیچ وجه بامضمون، تطابق ندارد....به عنوانِ مثال:
      قطره ی اشکی ، زِحسرت، روی دامانم چکید
      بعد چون، یک دُّرِ غلتان شد، گمان کردم تویی
      ...............................................................
      این ردیف ، اینجا ،چه مناسبتی دارد؟....ویا .........
      ببخشید بر(دیوانه) خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۰:۰۱
      ناگهان اندوهِ هجري چنگ زد بر جانِ من

      در دلم يكباره توفان شد گمان کردم تويي
      .........................
      بسیار به من چسبید این شعر شما و من چقدر از این صحبت کردن شما لذت بردم
      و اینکه
      استادید و
      ممنون خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۴۲
      بادرود فراوان

      لذت بردم دوست زیبا نگار وگرامی

      خندانک خندانک خندانک
      یونسی یونس
      شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۵:۵۱
      عرض ادب و سلااااااام
      بی نهایت موزون و اهنگین
      لذت بردم از غزل ......احسنت و احسنت
      ...............................................
      قصّه هاي‌ روزهایــــــم با تو بودن شد غزل
      دفترِ من شعر باران شد گمان کردم تويي
      مهدی صادقی مود
      شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۶:۱۳
      درودها...
      بسیار زیبا
      لذت بردم
      برقرار باشید
      نیره ناصری نسب
      شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۸:۰۷
      درود استاد بزرگوار
      مثل همیشه لذت بردم از اشعار نابتان
      غزل زیبایی است دستمریزاد
      سپاس از تلاش بیکرانتان خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      نوید خان بره (نوید)
      شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۹:۱۱
      وصف حال بنده بود استاد. بسیار نقض وشیرین که بر تار و پود وجودم نشست. دست مریزاد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      آرمین اسدزاد (الف)
      يکشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۷:۰۰
      باز در باغِ دلم پيچيد، عطرِ عاشقی
      بلبلی مست و غزلخوان شد گمان كردم تويی ...

      شیرین و دلنواز خندانک خندانک
      درود بر شما خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1