سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        برای مرتضی پاشایی

        شعری از

        محمد علی سلیمانی مقدم

        از دفتر من و عاشقانه هایم نوع شعر ترانه

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۵ فروردين ۱۳۹۵ ۲۰:۲۷ شماره ثبت ۴۶۳۷۴
          بازدید : ۳۷۵   |    نظرات : ۳۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد علی سلیمانی مقدم
        آخرین اشعار ناب محمد علی سلیمانی مقدم

        (م) منم دلم گرفته هواي گريه دارم
        ز دوريِ تو اي گل هميشه بيقرارم
        (ر) رفيقِ ما تو بودي پر از ترانه بودي
        تو خالقِ غزل هاي عاشقانه بودي
        (ت) تو رفتي و غمِ تو به جونِ ما نشسته
        دلِ همه رفيقات به اون خدا شكسته
        (ض) ضمير و خاطرِ ما پر از هواي عشقه
        صداي دلنشينت آره صداي عشقه
        (ي) يكي يه دونه ي ما عشق و بهونه ي ما
        پر از نبودنِ توست هواي خونه ي ما
        (پ) پيامِ عشق و شادي به گوشمون مي خوندي
        به اين سفر كه رفتي دلامونو سوزوندي
        (ا) اگه خدا يه دونه اس تو هم يه دونه هستي
        تو مثلِ يه شرابي پر از صفا و مستي
        (ش) شنيده بودم از تو مي گفتي كه يكي هست
        حالا تو هم كه رفتي اصلا ديگه كسي هست؟
        (ا) اگه تو رفتي امّا هزار ترانه مونده
        كه مرتضاي خوبم همه اونا رو خونده
        (ي) يكي بود و يكي بود كه اسمش مرتضي بود
        پر از ترانه و عشق پر از مهر و وفا بود
        (ي) يكي بود و يكي هست ولي تو آسمونها
        صداش پيچيده توي تمومِ كهكشونها
        سليماني مقدم 24-08-1393 قاينات
        يادش در دل نسل جوان ايران همواره جاودانه خواهد ماند
        ۵
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۲۶ فروردين ۱۳۹۵ ۰۸:۳۳
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود استادبزرگوارمممممممم
        روح این هنرمند عزیز کشورمان شاد خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۲۷ فروردين ۱۳۹۵ ۱۶:۰۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۲۷ فروردين ۱۳۹۵ ۱۷:۵۵
        روحش شاد خندانک
        مجنون ملایری
        پنجشنبه ۲۶ فروردين ۱۳۹۵ ۰۲:۵۲
        با سلام استاد بسیار خوب موفق باشی
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        پنجشنبه ۲۶ فروردين ۱۳۹۵ ۰۵:۴۳
        یادش جاودانه وروحش قرین رحمت حق خندانک دررودتان استادعزیز خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        پنجشنبه ۲۶ فروردين ۱۳۹۵ ۱۱:۱۲
        درود دوست بزرگوار
        خندانک خندانک
        روح این هنرمند عزیز شاد

        خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        پنجشنبه ۲۶ فروردين ۱۳۹۵ ۱۵:۵۲
        درود استاد بزرگوار

        روح این جوان شاد و یادش گرامی

        بسیار زیبا سرودید خندانک خندانک خندانک
        مهدی صادقی مود
        پنجشنبه ۲۶ فروردين ۱۳۹۵ ۱۵:۵۷
        درود برشما
        خیلی هم قشنگ
        خندانک خندانک
        خدا رحمتش کنه
        علی غلامی
        پنجشنبه ۲۶ فروردين ۱۳۹۵ ۲۱:۳۵
        سلام جناب استاد سلیمانی مقدم
        درود بر شما و زیبا توشیح فرمودید نام زنده یاد مرتضی پاشایی را خندانک خندانک
        اما چون زیاد آشنایی با آن مرحوم را ندارم همیشه برایم جالب است که آیا ایشان خود این چنین اندیشه قوی داشته اند یا سروده از سی دیگر و صرفا خواننده اشعار
        خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        جمعه ۲۷ فروردين ۱۳۹۵ ۱۴:۴۴
        ................... خندانک خندانک خندانک .......................
        زیبااا بود جناب سلیمانی عزیز خندانک خندانک خندانک
        یادشان گرامی خندانک خندانک
        درود بر شما خندانک خندانک خندانک
        ................ خندانک خندانک خندانک ....................
        تقدیم به اهالی خوب شعر ناب:

        مرد ملاک وارد روستا شد. آوازه اش را از ماهها پیش شنیده بودند.
        زمینها را میخرید. خانه ها را ویران میکرد و ساختمانهایی مدرن بر آنها بنا میکرد.
        پیشنهادهایش آنقدر جذاب بود که همه را وسوسه میکرد.
        روستاها یکی پس از دیگری به دست او ویران شده بود.
        نوعی حرص عجیب داشت. حرص برای زمین خواری
        همه میدانستند که پیشنهادهای مالی جذابش، این روستا را نیز نابود خواهد کرد.
        کدخدا آمد. روبروی مرد ایستاد. مرد در حالی که به دامنه کوه خیره شده بود گفت:
        کدخدا! همه این املاک را با هم چند می فروشی؟
        کدخدا سکوتی کرد و گفت: در ده ما زمین مجانی است.
        سنت این است که خریدار، محیط زمین را پیاده میرود و به نقطه اول باز میگردد.
        هر آنچه پیموده به او واگذار میشود.
        مرد ملاک گفت: مرا مسخره میکنی؟
        کدخدا گفت: ما نسلهاست به این شیوه زمین می فروشیم.
        مرد ملاک به راه افتاد. چند ساعتی راه رفت.
        گاهی با خود فکر میکرد که زودتر دور بزند و به نقطه شروع بازگردد
        اما باز وسوسه میشد که چند گامی بیشتر برود
        و زمینی بزرگتر را از آن خود کند. تمام کوهپایه را پیمود
        غروب بود. روستاییان و کدخدا در انتظار بودند.
        سایه ای از دور نمایان شد. مرد ملاک کم کم به کدخدا و روستاییان نزدیک می شد.
        زمانی که به کدخدا رسید، نمیتوانست بایستد. زانو زد.
        حتی نمیتوانست حرف بزند. بر روی زمین دراز کشید و جان داد.
        نگاهش هنوز به دوردستها، به کوهپایه ها، خیره مانده بود.
        کوهپایه هایی که دیگر از آن او نبودند
        “لئوتولستوی” خندانک
        زهرا منصوری
        جمعه ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۴:۵۰
        سلام ودرود بر شماو
        خدا رحمت مرتضی پاشایی را
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0