يکشنبه ۲۷ آبان
هاتف شعری از رحیمه نیکوحرف
از دفتر اشک پنهان نوع شعر قطعه
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۵ ۰۸:۰۹ شماره ثبت ۴۶۱۷۹
بازدید : ۷۹۷ | نظرات : ۱۲
|
آخرین اشعار ناب رحیمه نیکوحرف
|
(هاتفی از گوشه ی میخانه دوش
گفت: ببخشند گنه می بنوش)
رفت به میخانه که نوشد میی
بنده که کرده است سراپای گوش
مست شد ولب به لب جام زد
شورگرفت گشت پرازجنب وجوش
خنده زد و بوسه دمادم گرفت
باز هم از جام دگر کرد نوش
هاتف از این مسئله خوشحال شد
بنده تماما شده چون می فروش
بنده که مست از می و میخوارگی
در دل شب او شده خانه به دوش
نیست دگر یار کنارش بسی
او شده بود بی کس و تنها خموش
قصد دگر کرد همان شب که او
لب به لب جام نگردد به نوش
رفت کناری و با هاتف بگفت
حرف مرا ایندفعه تو دار گوش
من نخورم می نشوم می فروش
تو دگر اینجا به کلامت مکوش
رحیمه نیکوحرف (بداهه )
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
جالب و زیباست