دوشنبه ۲۰ اسفند
نترس از رفتنت هرگز شعری از مجتبی شفیعی (شاهرخ)
از دفتر مانامه نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۵ ۱۶:۱۸ شماره ثبت ۴۶۱۱۳
بازدید : ۹۴۹ | نظرات : ۱۱۴
|
دفاتر شعر مجتبی شفیعی (شاهرخ)
آخرین اشعار ناب مجتبی شفیعی (شاهرخ)
|
نترس از رفتنت هرگز
فضای گریه کردن نیست.
چقدر این مردمان کوکند.
تمام قبر ها خالیست.
تمام شهر را جاریست
شوق زندگی کردن.
فقط دیوار را از خانه ها دزدیده اند انگار
و بی شرمانه طاق خانه ها پهنند
بر بوی گل لاله.
کسی در قبر نمی ماند
نمی میرد
نمیداند
چقدر تنگ است بین زندگی اینجا:
فضای خانه مجنون
و جای دارهای قالی لیلی
حلالم کن
......
حلالم کن
اگر از مرگ ترسیدم.
اگر در کوچه خوابیدی
ومن
باران دعا کردم .
حلالم کن
...........
حلالم کن.
برای قحطی مجنون
برای گل
برای باور خشکیده ذهنم
برای خواهش آبی
حلالم کن
.......
که من
آماده ی مرگم
.....................
و تو ای گل
برایم نذر باران کن.
که محتاجم به
به بخشیدن.
....................
به چشمانت قسم آبی
که جای ماندن سایه نبود اینجا.
تو هم دیر امدی جانم
و من رفتم.
کمی بالاتر از خورشید
میمانم
خداحافظ
........................میمیرم
.
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
که جای ماندن سایه نبود اینجا..........کاش بخواند آبی و....
خیلی حس عاشقانه واجتماعی بالایی داشت این کارتون استاد ...ممنون