سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 15 آبان 1403
    4 جمادى الأولى 1446
      Tuesday 5 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        سه شنبه ۱۵ آبان

        بدرود

        شعری از

        بهرام اریانفر

        از دفتر ب.آرام نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۰ ۱۳:۳۵ شماره ثبت ۴۶۰۸
          بازدید : ۱۰۵۲   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهرام اریانفر
        آخرین اشعار ناب بهرام اریانفر

        با نگاهی به اطراف

        تنی مچاله شده از حسرت و درد

        در اتاقی که پرده های پنجره هایش،دیوار است!

        ممتدی سکوت در حضور ِ قیر و قال ِ دل

        شاهکار ِ انزواست.

        گلدانهای مرده

        کتاب های خواب آلود

        کاغذهای بی رونق

        سازهای خاموش

        صندلی هایی بی میهمان

        و هزاران،ساعتِ جان داده!

        دودِ سیگاری متراکم در سینه و

        چندین لیوان انباشته.

        ذهن من هذیان است

        و رشد ساق های جوانی ام چندیست که پیرند،-

        با این همه نام تو آنقدر زیباست

        که در رویاهایم پیچیده در توری سپید،

        همچنان عاشق مانده ام!

        (چقدر مبتلای توام من)

        حصار پرواز های من صدای توست

        و لذت تمام زیبایی ها در نگاه تو.

        آهای دختر رویا

        ای شهامت نفس های من

        من آیا نصیبم از دستان ِ گرم تو و بوسه های شهد گونه ات،

        دیواری بدین ساروجی و منجمدیست؟!

        مرا پرواز بیاموز

        از دریچه های نور مرا هزاران قصه از بر کن

        از تو نشان یک راه کافی ست،هرچه که پیش آید مرا، پذیرایم!

        تو ای خدای حسرت من

        ای شراره های امید

        این دم ِ مرگ،سلامی دوباره مرا بس است،-

        سلامم کن

        تا با نگاه خود عمق ِ فاجعه ام را در هم شکنم!

        با تو خواهم ماند در بوران ِ زخم ِ زبان و

        شکنجه های هر لحظه گی ِ خود.

        چقدر تورا،

        با این همه نبودن باور می کنم.

        ب.آ.آرام تیر 1390

        شاید دیگه در خدمت شما سرورانم نباشم هرچند

        نبودن در کنار شما سخته،اما چه کنم که بیماریم زورش از من بیشتره(البته فکر کنم).آرزوهایم شمایانید!

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2