سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        ساز نو ( دوم)

        شعری از

        عباس زارع میرک آبادی

        از دفتر حدیث حکمت نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۵ ۰۹:۲۰ شماره ثبت ۴۶۰۴۷
          بازدید : ۵۸۳   |    نظرات : ۳۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عباس زارع میرک آبادی

        ساز نو ( دوم)
        ناگهان از گوشه ایی  دیگر   صدا      
                        زآتش   آمد،  گفت،  ما  را  کن نگاه
        در وجودم   شد   حقیقت   آشکار  
                        لا یقم  من   بر   خلافت   در  شکار 
        آتشم من ذات  پاک   نور  و خور  
                        زندگی  بخش دو  عالم  در  سرور
        گر بگیرم جای حق  را در  زمین  
                          جمله ی عالم ببخشم  این چنین
        باز  آمد   آن   ندا    ای    نور  ما   
                         ظرف  تو  پر  گشته  از منظور  ما 
        ظرف پر را کی توان  پُر تر  نمود  
                         ذات  خورشیدی چه سان انور نمود                
        لا یق  نوری تو  ای مخلوق  ما    
                        جای  ما   کی  می شوی  در  انتها
        هرکسی آمد میان از  جن  و  حور 
                          تا   بگیرد   جای   جق را  در ظهور
        عاقبت   شیطان  صدا   آغاز  کرد   
                         جای  خود  درجمع ایشان باز کرد
        گفت ای خالق همه  ارض  و سما     
                        این منم  کو  پاک   باشد  از   گناه
        طاعت  حق  کرده ام  بسیار   من   
                         ذات  حق  را بنده ام  بسیار   من
        حق بود  تا من  بگیرم   جای  تو    
                         در   زمین  و آسمان   همتای   تو
        گر مرا  لایق  شمردی  در  جهان  
                           بندگی  خواهم  نمودت هر زمان
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۵:۱۶
        لا یق نوری تو ای مخلوق ما


        جای ما کی می شوی در انتها خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۷:۱۷
        درود استاد عزیز
        بسیار زیبا و حکیمانه خندانک خندانک خندانک
        عبدالحسین آزادمنش(ع   آزاد)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۴:۰۷
        احسنت زیبا بود - خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۵:۴۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بر استاد زارع بزرگوار
        بسیار عالی بود
        حظ بردم از خواندن این اثرتان
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۷:۵۶
        ................. خندانک خندانک خندانک ...................
        بسیااار عااالی استاد خوبم خندانک خندانک خندانک
        می آموزم از محضرتان خندانک خندانک
        سال خوبی داشته باشید خندانک خندانک خندانک خندانک
        ................. خندانک خندانک خندانک ......................
        تقدیم به اهالی خوب شعر ناب:

        دختر کوچکی در یک کلبه محقر دور از شهر در یک خانواده فقیر به دنیا آمده بود. زایمان، زودتر از زمان مقرر انجام شده و او نوزادی زودرس، ضعیف و شکننده‌ای بود، طوری که همه شک داشتند او زنده بماند. وقتی ۴ ساله شد، بیماری ذات‌الریه و مخملک را با هم گرفت، ترکیب خطرناکی که پای چپ او را از کار انداخت و فلج کرد؛ اما او خوش‌شانس بود..
        او خوش شانس بود چون مادری داشت که او را تشویق و دلگرم می‌کرد. مادرش به او گفت: علی‌رغم مشکلی که در پایت داری، با زندگیت هر کاری که بخواهی می‌توانی بکنی، تنها چیزی که احتیاج داری ایمان، مداومت در کار، جرأت و یک روح سرسخت و مقاوم است. بدین ترتیب در ۹ سالگی دختر کوچولو بست‌های آهنی پایش را کنار گذاشت و بر خلاف آنچه دکترها می‌گفتند‌ که هیچ‌گاه به طور طبیعی راه نمی‌رود، راه رفت و ۴ سال طول کشید تا قدم‌های منظم و بلندی را برداشت و این یک معجزه بود!
        او یک آرزوی باور نکردنی داشت، آرزو داشت بزرگ‌ترین دونده زن جهان شود؛ اما با پاهایی مثل پاهای او این آرزو چه معنایی می‌توانست داشته باشد؟ در ۱۳ سالگی در یک مسابقه دو شرکت کرد و در تمام مسابقات آخرین نفر بود. همه به اصرار به او می‌گفتند که این کار را کنار بگذارد، اما روزی فرا رسید که او قهرمان مسابقه شد!
        از آن زمان به بعد ویلما رادولف در هر مسابقه‌ای شرکت کرد و برنده شد. در سال ۱۹۶۰ او به بازی‌های المپیک راه یافت و آنجا در برابر اولین دونده زن دنیا، یک دختر آلمانی قرار گرفت که تا به حال کسی نتوانسته بود او را شکست دهد؛ اما ویلما پیروز شد و در دو ۱۰۰ متر، ۲۰۰ متر و دو امدادی ۴۰۰ متر ۳ مدال المپیک گرفت. او اولین زنی بود که توانست در یک دوره المپیک ۳ مدال طلا کسب کند.
        در حالی که گفته بودند او هیچ وقت نمی تواند دوباره راه برود!
        مجنون ملایری
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۸:۵۹
        باسلام جناب زارع خوب سروده اید موفق باشی
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۰:۳۶
        سلام
        استاد عزیزم
        سال نو برایتان مملو از الهامات باشد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        امیر جلالی( ا م دی )
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۱:۱۲
        داستان آدم و خلافت او را تا به اینجا با قلم توانا و سرانگیز استاد عزیز و دوست گرامی جناب زارع بزرگوار خواندم و بسیار بهره بردم و همه نیک می دانیم که از ایشان غیر از این انتظاری نیست. توانا و محکم و خوش آهنگ و استوار و خوش ترکیب... باز خدمت خواهم رسید و باز خواهم آموخت ... درود بر شما خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۲:۴۳
        درود بر جناب زارع بزرگوار
        حظ بردم

        خندانک خندانک خندانک
        علیرضا کاشی پور محمدی
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۴:۱۶
        آفرین استاد
        خندانک خندانک خندانک
        احمد رشیدی مقدم (گمنام)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۴:۲۴
        درود به سرور عزیزم جناب آقای زارع
        بسیار زیبا ودلنشین
        سرور ارجمندم جناب آقای جلالی آنچه را که حقیر
        دردل داشتم بیان فرمودند از خداوند سلامتی
        جنابعالی ودیگران را خواستارم ؛ دست حق نگهدار
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۵:۱۷
        جناب آقای میرک آبادی عزیز، سلام علیکم.
        ...................................................................
        پردازشِ زیبایی داده اید به این داستان..
        دستمریزاد.
        فقط، کلماتی مثلِ( گناه)،(نگاه) ....، رااگرهم قافیه با هجای بلندِ (آ) استفاده نمودید، نیازی به نوشتنِ (ه) نیست.
        موفق باشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فاطمه  اصفهانیان امیری   ( فریماه )
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۹:۳۴
        احسنت بزرگوار خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسام الدین مهرابی
        دوشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۵ ۰۹:۱۴
        احسنت استاد عزیز
        بسیار زیبا سرودید
        و پرمعنا و آموزنده
        محمد علی سلیمانی مقدم
        دوشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۵ ۱۸:۰۹
        درود بر شاعر عارف
        خندانک خندانک خندانک
        شمیلا شهرابی
        چهارشنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۵ ۰۵:۰۴
        نگاه عرفانی شعرهاتون رو بسیار دوست دارم
        قلمتان نویسا استاد خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6