پنجشنبه ۱۵ آذر
|
دفاتر شعر جلال سلطانیا (فریاد تا همیشه)
آخرین اشعار ناب جلال سلطانیا (فریاد تا همیشه)
|
کتایون دختری بود لوس و دیپلم
که با ارفاق قبول شد سال پنجم
سه ایکس لارج بود شلوار کتایون
شماره پا چل و پنج ، ریخت داغون
متلک خوردن کتی ملس بود
برای خنده یک شهر بس بود
کتی را باغبان انگار نمی دید
رسیده بود اما او نمی چید
رفیقی داشت نامش المیرا بود
دماغ المیرا تُکش بالا بود
کتی را گفت من لیسانس دارم
برای جلب مردان شانس دارم
کسی دیپلم نمی گیره کتی جون
برو لیسانس بگیر ساده و آسون
کتی گفت المیرا آخه چه جوری
گرفتم دیپلمم رو پولی زوری
الی گفت عزیزم ، دانشگا آزاد
نمیخاد درس بخونی پول میخاد
.
به دانشگاه آزاد رفت فردا
پر از امید و در سر شور و رویا
به دفتر چون رسید با ناز و خنده
به منشی گفت لیسانس فی چنده
تُک بینی منشی هم بالا بود
زرنگ بود و زبون باز ، ناقلا بود
نگاهی کرد وگفت رو به کتایون
کدوم رشته رو دوست داری هانی جون
لیسانس قورمه سبزی نقد داریم
برای ترم بعد پیتزا میاریم
لیسانس و دکتر قلاده سازی
مهندس در امور تیله بازی
لیسانس اتیوپی داریم موجود
لیسانس قلقلک هم از اول بود
اگر نقدی بخواهی آف داریم
لیسانس بر کاغذ شفاف داریم
یه چند تاشو ببر ، پِرو کن اونوَر
ببین کدوم یکیش هست باکلاستر
کدوم رشته ببین به رنگت میاد
چه قابی رو دلت براش میخاد
نگفتی باز کتی جون نسیه یا نقد
همین حالا میخوای یا چند سال بعد
...
کتی گفت نقد ، بابا پول دارد
امور وامها بامبول دارد
همین حالا بدید من کار دارم
یه جای خوب رو دیوار دارم
کتی را گفت منشی ، در گوشی
میخوای روپوش دکترها بپوشی؟
کتی جیغی کشید و گفت : آره
خانم دکتر کتایون؟ وای محاله
اگه بشه چی میشه وای آخ جوون
به بخش کودکان دکتر کتایون
بگو نرخش چنده دکترایم
برای اخذ آن پس کی بیایم
خانم منشی گفت دکتر کتی جون
یه نم رفته بالا هزینه هاتون
نه کنکور و کلاسی ، امتحانی
نه پول تاکسی در این گرانی
کتی گفت مشکلی نیس پول داریم
به لطف بابائی با اعتباریم
تخصص گفت چی میخواهی کتی جون
ز سیرابی و شیردون تا دندون
بناگوش و دل و زیبائی و جوش
تخصص در سر و وسائل توش
کتی گفت عاشق زیبائی هستم
بگو کی میرسد مدرک به دستم
در گوشش یه چیزی گفت منشی
که تو دستش بیاید خوب گوشی
از این حرفا نمیشه توی شعر زد
یهو میشه برای شعر ناب بد
همین را بس بدانید آن کتایون
زده یک جای خوب مطب تو تهرون
سه ایکس لارج است هنوز، اما آقایون
میخوان بگیرنش با چنگ و دندون
برو مدرک بگیر نگو نمیشه
که اینجا میشه هرکاری همیشه
خوشا آنان که از بیخ بیسوادند
که در این شهر کتایونها زیادند...
.
امیدوارم به فارغ التحصیلان دانشگاه آزاد بر نخوره.، صرفا مزاح بود
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و جالب بود
مبین مشکلات جامعه