بیندیش

به شروع بیندیش
درلگدمال چمن های سبز
وغریزه های دویده به امواج آب
به شبدیز و رویای خسروانی برکه های سراب
به تصویرنقش بسته درپرعقاب
به پاک شهربانوان تاک
به عصمت های خفته درلگدمال خاک
به انتهای ظهوردرامتدادخطوط افلاک
به آسمان،به کوله بارستارگان به دوش
به تمدن کهن به شهرخفته درتله خاک
به شوش به معبدزیگورات،به انبوه این پژواک
به غروب های پریشان سرخ،به گیسوی حناء نشسته ی مادران پاک
به دلیران عرب ،به نعره های شیر
به سهراب ورستم وبه آن پیر
که گذرکرده عمرش زماه اسیر
بیندیش به عبورثانیه ها
به غبارنشسته برآینه ها
بیندیش،که عشق ریخته درمیان زباله ها
وگلهای سبزرنگ دمن
به قالی،به پینه ها دست مادران ،به دارخالی زتاروپود
بیندیش به عبورثانیه ها،بیندیش
شاعر:حسن کثیر