سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 9 آذر 1403
  • روز بزرگداشت شيخ مفيد
28 جمادى الأولى 1446
    Friday 29 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۹ آذر

      باز آی

      شعری از

      محمد علی سلیمانی مقدم

      از دفتر من و عاشقانه هایم نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۲۹ شماره ثبت ۴۵۴۱۲
        بازدید : ۷۶۷   |    نظرات : ۵۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر محمد علی سلیمانی مقدم
      آخرین اشعار ناب محمد علی سلیمانی مقدم

      باز آي تا در جانِ ما شوري دگر بر پا كني
      چون شطِّ مِي جاري شده ميخانه را دريا كني

      از باده ي نابت به جانِ خستگان مستي دهي
      تا دل بري از عاشقان صد عشوه بي پروا كني

      در باغ و بستان كن گذر با ناز يك بارِ دگر
      تا سروِ رعنا را خِجل با آن قد و بالا كني

      هر حلقه ي زلفِ تو را باشد گرفتاري چو ما
      آري به بند آري مرا تا بندِ زلفت وا كني

      نازِ نگاهت «خاك را» سازد به سانِ «كیمیا»
      آيا شود تا «گوشه ي چشمي» به سوي ما كني؟

      وقتِ نمازم سجده بر محرابِ ابرويت كنم
      شايد كه ما را «با خبر از عالمِ بالا»کنی

      شب مي سپارد راه و من در آرزوي وصلِ تو
      امّا تو اي آرام جان، امروز يا فردا كني

      یک شب ز مهر اي جانِ جان بر من شوي گر ميهمان
      از شوق، شوري بر دلِ اين عاشقِ شيدا كني

      نازم به چون تو دلبري فتّانه ي افسونگري
      اي آن كه شورِ عشق را نوعي دگر معنا كني

              سليماني مقدم   ۵-۱۱-۱۳۹۳ 
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
      پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴ ۰۶:۴۱
      شورو شیدایی تان ماندگار استاد........................ خندانک خندانک خندانک
      عباسعلی استکی(چشمه)
      پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴ ۱۸:۰۲
      درود بزرگوار
      بسیار زیبا و دلنشین بود خندانک خندانک خندانک خندانک
      حوریه (دلشید) اسماعیل تبار
      چهارشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۴ ۱۸:۲۵
      درود بزرگوار.. خندانک
      غزل تون در نهایت شیدائی و دلارائی ست..
      دلبرانه ای سراسر شور و انتظار..
      سرفرودم در قبالِ اندیشه ی گویا و والاتون..
      زنده باد..
      خندانک خندانک
      خندانک
      بابک فغفوری (پور)
      چهارشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۴ ۱۹:۵۳
      اي آن كه شورِ عشق را نوعي دگر معنا كني
      خندانک خندانک خندانک
      صابرخوشبین صفت
      چهارشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۴ ۲۳:۵۱
      درودها خندانک خندانک خندانک
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴ ۰۳:۰۴
      بادرود فراوان خندانک

      لذت بردم خندانک

      خندانک خندانک
      وحید کاظمی
      پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴ ۰۳:۲۰
      خندانک خندانک خندانک
      درود بر شما استاد سلیمانی
      بسیار زیباست این غزل
      حرفه ای قلم میزنید
      مرحبا و ممنونم
      خندانک خندانک خندانک
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۴۸
      چون شطِّ مِي جاري شده ميخانه را دريا كني
      .................
      نمیدانم چرا همش در فکرم (کنیم ) را به جای (کنی) تکرار میشد
      ..
      مثل همیشه زیبا بود و با هدف و فکر
      صفیه پاپی
      پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴ ۰۷:۱۸
      ................. خندانک خندانک خندانک ........................
      نازِ نگاهت «خاك را» سازد به سانِ «كیمیا»
      آيا شود تا «گوشه ي چشمي» به سوي ما كني؟
      خندانک
      خندانک
      مرحباااا استاد خندانک خندانک خندانک
      هزارااان درود خندانک خندانک خندانک


      ................. خندانک خندانک خندانک .......................
      هدیه به اهالی خوب شعر ناب:

      مرد سرمایه داری در شهری زندگی میکرد اما به هیچ کسی ریالی کمک نمیکرد فرزندی هم نداشت وتنها با همسرش زندگی میکرد در عوض قصابی در آن شهر به نیازمندان گوشت رایگان میداد .
      روز به روز نفرت مردم از این شخص سرمایه دار بیشتر میشد مردم هر چه اورا نصیحت میکردند که این سرمایه را برای چه کسی میخواهی در جواب میگفت نیاز شما ربطی به من ندارد بروید از قصاب بگیرید تااینکه او مریض شد احدی به عیادت او نرفت این شخص در نهایت تنهایی جان داد هیچ کس حاضر نشد به تشییع جنازه او برود. همسرش به تنهایی او را دفن کرد. اما از فردای آن روز اتفاق عجیبی در شهر افتاد دیگر قصاب به کسی گوشت رایگان نداد وگفت :
      کسی که پول گوشت رامیداد دیروز از دنیا رفت...!

      زود قضاوت نکنیم خندانک خندانک
      مجنون ملایری
      پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۵۳
      باسلام جناب مقدم عالی موفق باشی
      حسام الدین مهرابی
      پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۵۹
      درود فراوان استاد گرامی
      زیبا سرودید
      احسنت
      یدالله عوضپور    آصف
      پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴ ۱۱:۲۵
      درود دوست من
      عاشقانه ای زیباست
      آفرین برشما
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
      پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۴ ۱۳:۵۹
      جناب آقای سلیمانی عزیز، سلام علیکم.
      ..........................................................
      غزلِ زیبایی ست بزرگوار..............قبول باشد انشاءا..........
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      معفر صید محمدی (هاوار)
      شنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۴ ۱۸:۵۶
      سلام بر استاد گرامیم جناب سلیمانی عزیز خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک نازِ نگاهت «خاك را» سازد به سانِ «كیمیا»
      آيا شود تا «گوشه ي چشمي» به سوي ما كني؟ خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      محمودرضا رافعی (رافع)
      شنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۴ ۲۰:۳۹
      با خواندن این شعر معطر ، حاجت گفتار نیست
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      3