سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 15 آذر 1403
    5 جمادى الثانية 1446
      Thursday 5 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۱۵ آذر

        نامه ای بدون پاکت

        شعری از

        جلال سلطانیا (فریاد تا همیشه)

        از دفتر درد دل نوع شعر موج نو

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۵۰ شماره ثبت ۴۵۳۷۹
          بازدید : ۶۷۴   |    نظرات : ۳۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر جلال سلطانیا (فریاد تا همیشه)
        آخرین اشعار ناب جلال سلطانیا (فریاد تا همیشه)

        نامه ای به آنسوی پنجره
        درود
        اکنون که قلم در رقص انحنای واژگان است و تو پایانه ی همه ی دفتر من ، امید که خوب باشی و اگر از من به هر دلیل میخواهی بدانی ، به حال خودت بسته است . گاهی که به دنبال تو بی اختیار کشیده میشوم بر لغو قانون برده داری خنده ام میگیرد و میترسم که بمیرم و تو خدا نباشی.
        من نه دیگر به دیوانه ای خرده میگیرم و نه به کوهی که آب میشود ، تو هم به آنچه کرده ای باور کن که جنون دلیلی به مساحت و شرارت چشمهایت میخواهد . 
        اینجا پرستوها را همان بهار کوچ میدهند و همان بهار دق  ، موهای سپید اشتیاق عجیبی به سرنشینی دارند  و پیری همه جا با نرخ مصوب ارائه میشود .
        من جبر و اختیار را هرگز نفهمیدم تا ترا دیدم و راه راست نرفته بودم تا به خانه ات رسیدم من هنوز نمیدانم چگونه باید گول شیطان را خورد و چگونه بی ایمان باید مرد وقتی تو هستی.
        نامه ات عطر دارد عطرت نامه و سلامت بر وزنترین چکامه
        دلم ترا میخواهد
        و زمین جاذبه
        دوستت دارم...
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۰۶:۲۰
        نامه ای بخدا....... خندانک

        زلالی واژگان کلامتان ماندگار
        حال دلتان هماره خوب
        تا پایانه ی دلدادگی ......................... خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۱:۱۵
        درود بزرگوار
        بسیار جالب و زیباست خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۱:۵۴
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        درود
        بسیارزیبا بود خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۳۰
        خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما بزرگوار برادرم
        پاینده باشید
        خندانک خندانک خندانک
        حسن بذرگری(آیین نیشابوری)
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۴۱
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        علیرضا کاشی پور محمدی
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۴۹
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        مجنون ملایری
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۵۲
        باسلام خوب سروده آید موفق ه
        حوریه (دلشید) اسماعیل تبار
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۰۸:۲۶
        درود بزرگوار.. خندانک
        خدانوشتِتان عجیب بر دل نشست و به عمق جان صفاو زلالیت ارمغان داد..
        ساده و دلنشین ..
        زنده باد..
        خندانک خندانک
        خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۴:۴۹
        گاهی که به دنبال تو بی اختیار کشیده میشوم بر لغو قانون برده داری خنده ام میگیرد ...

        درود جناب سلطانیا
        هر سطرتان دلبری کرد! خندانک
        با اجازه خط بالا را در دفترم یادداشت میکنم خندانک خندانک خندانک
        معفر صید محمدی (هاوار)
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۵:۲۶
        سلام و هزاران درود بر روح لطیف تان یار گرامی و فرهیخته ام
        لذتی وافر بردم از خوانش سروده تان
        خانه ی دلتان آباد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۷:۰۰
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        محمد فروزان
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۷:۴۲
        سلام و عرض ادب
        بسیار دلنشین و زیباست. بی اختیار یاد کارهای شاعر گرانقدر اکبر اکسیر افتادم
        خندانک خندانک خندانک
        محمودرضا رافعی (رافع)
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۹:۱۲
        چشم نابینا ، اسرار پنهانی در شعرت را نمی بیند، جناب استاد سلطانیا
        صفیه پاپی
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۹:۴۶
        ............. خندانک خندانک خندانک ........................
        دلم ترا میخواهد
        و زمین جاذبه
        دوستت دارم...
        خندانک
        زیباااا و لطیف... خندانک هزارااان درود خندانک خندانک خندانک

        ............... خندانک خندانک خندانک ..................................
        هدیه به اهالی خوب شعر ناب:

        جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی‌یافت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه هنگامیکه دلباختگی او را دید و جوان را ساده و خوش قلب یافت، به او گفت: پادشاه اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده‌ی مخلص خدا هستی، خودش به سراغ تو خواهد آمد.
        جوان به امید رسیدن به معشوق، گوشه‌گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش پروردگار مشغول شد، به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص در او تجلی یافت. روزی گذر پادشاه بر مکان او افتاد، احوال وی را جویا شد و متوجه شد که وی از بندگان با اخلاص خداوند است. در همان جا از وی خواست که به خواستگاری دخترش بیاید و او را خواستگاری کند، جوان فرصتی برای فکر کردن طلبید و پادشاه به او مهلت داد…
        همین که پادشاه از آن مکان دور شد، جوان وسایل خود را جمع کرد و به مکانی نامعلوم رفت. ندیم پادشاه از رفتار جوان تعجب کرد و به جست و جوی وی پرداخت تا علت این تصمیم را بداند. بعد از مدتها جستجو او را یافت و گفت تو در شوق رسیدن به دختر پادشاه آن گونه بی قرار بودی، چرا وقتی پادشاه به سراغ تو آمد و خواستار ازدواج تو با دخترش شد فرار کردی؟
        جوان گفت اگر بندگی دروغین که بخاطر رسیدن به معشوق بود، پادشاهی را به در خانه‌ام آورد، چرا قدم در بندگی راستین نگذارم تا پادشاه جهان را در خانه‌ی خویش نبینم؟
        خندانک
        رودونا کیارنگ  (فاطمه توکلی)
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۲۰:۰۰
        سلام و درود جناب سلطانیا استاد بزرگوارم خندانک
        من هم جبر و اختیار را نفهمیدم وقتی پیری با نرخ مصوب ارائه می شود و آمدن و رفتنم نامعلوم است ... مثل سوسک کوچکی در روی بردار زمان که می کوشد شاخک ها و بالک هایش را به صفر و بی نهایت بچسباند در نهایت سرجایش متلاشی می شود ... حیات قصه ی تلخی ست و پیوند دادنش با ابدیت تلخ تر از آن خندانک خندانک خندانک

        بنفشه های بهاری شعرتان که بر لبغنچه ی واژه ها شکفته است مسرت بخش و روح انگیز است خندانک خندانک خندانک
        در تبسم زیبای واژها شکوفا باشید و سبز همیشه به شعر و لبخند خندانک خندانک خندانک
        بسیار زیبا به دلم نشست
        ✼ ❄ ❅ ❆ ❇ ❈ ❉✼ ❄ ❅ ❆ ❇ ❈ ❉✼ ❄ ❅ ❆ ❇ ❈ ❉✼ ❄ ❅ ❆ ❇ ❈ ❉
        گل را می توان زیر پا له كرد، ولی بوی عطر آنرا نمی توان در فضا كُشت. خندانک
        فرانسوا ولتر
        ✼ ❄ ❅ ❆ ❇ ❈ ❉✼ ❄ ❅ ❆ ❇ ❈ ❉✼ ❄ ❅ ❆ ❇ ❈ ❉✼ ❄ ❅ ❆ ❇ ❈ ❉
        همیشه باشید و بسرایید
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2